معرفی وبلاگ
آرزوی خوبی حقایقی جالب و افسانه و نـگاهی به آینـده نـزدیک
صفحه ها
دسته
salllllllllllllam2
salllllllllllllam
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 200713
تعداد نوشته ها : 48
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
سخناني بسيار زيبا و عميق براي لحظه اي تفكر و انديشيدن... خوشحال بودن يعني بدست آوردن يك زندگي و تقسيم آن با ديگران! * براي زندگي كردن دو راه وجود دارد. يكي اينكه گويي هيچ معجزه اي وجود ندارد و ديگري اينكه گويي همه چيز يك معجزه است. * اغلب روابط به سمت شكست مي روند. نه بخاطر حضور نداشتن عشق. عشق هميشه حاضر است. تنها مشكل اين است كه يكي بسيار زياد دوست داشته شده است و ديگري به اندازه كافي دوست داشته نشده است! * اگر ميدانستيد كه افكارتان چقدر قدرتمند است، هيچگاه حتي براي يك بار ديگر هم منفي فكر نمي كرديد! * در يك رابطه بودن به معناي بوسيدن، قرار گذاشتن يا در دسترس بودن نيست. به معناي بودن با كسي است كه شما را به گونه اي خوشحال كند كه هيچ كس ديگري نتواند! * زناني كه خود را باور دارند و مي دانند كه اگر تصميم بگيرند قادر به انجام هر كاري هستند، داراي يك زيبايي دروني مي باشند. در توانايي و عزم يك زن كه مسيرش را بدون تسليم شدن در برابر موانع طي ميكند، شكوه و زيبايي وجود دارد. در زني كه اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت ميگيرد، و مي داند كه ميتواند به زمين بخورد، خود را بلند كند و ادامه دهد، زيبايي وجود دارد. * اگر كسي همان مقدار عشقي كه شما نثارش ميكنيد، نثارتان نكرد، و به گونه اي رفتار كرد كه گويي در اغلب اوقات اهميتي نداريد، اين ميتواند نشانه اي بزرگ از اين حقيقت باشد كه در زندگيتان به وي نيازي نداريد. تنها كساني كه واقعاً در زندگيمان به آنها نياز داريم، آنهايي هستند كه به ما احترام مي گذارند و در زندگيشان به اندازه كافي خواهانمانند. * تنها كساني كه در زندگي به انها نياز داريد كساني هستند كه در زندگيشان به شما نياز دارند... * يك پسر ميداند چيزي را كه ميخواهد چگونه بدست آورد. يك مرد ميداند چيزي را كه بدست آورده چگونه نگه دارد. * ممكن است شاهزاده ام را پيدا كنم اما پدرم هميشه پادشاه من خواهد ماند! * هيچگاه نمي توانيد يك اشتباه را دو بار مرتكب شويد چرا كه بار دوم ديگر آن يك اشتباه نيست بلكه يك "انتخاب" است. * به خودتان اجازه ندهيد توسط اين سه چيز تحت كنترل درآييد: گذشته تان، مردم و پول. * ذهن فراموش مي كند اما دل هميشه بخاطرش مي ماند. * هرگز براي كسي كه شما را اذيت مي كند گريه نكنيد... در عوض لبخند بزنيد و به او بگوييد، ممنون بخاطر اينكه به من فرصت دادي تا كسي بهتر از تو را پيدا كنم! * زماني فرا مي رسد كه مجبور مي شويد بگذاريد كسي برود و ديگر با او ارتباطي نداشته باشيد. اگر كسي شما را در زندگيش بخواهد راهي پيدا ميكند تا شما را در آن بگنجاند. بايد فراموشش كنيد و اين حقيقت را بپذيريد كه آنگونه كه شما دوستش داشتيد، او نداشت و بگذاريد به آرامي از زندگيتان برود. گاهي اوقات رفتن آسان تر از ماندن است. ما تا قبل از اينكه كسي را فراموش كنيم تصور ميكنيم كه كار سختي است. اما وقتي فراموش ميكنيم به خود مي گوييم كه چرا زودتر تركش نكرديم. * هميشه دنبال افرادي كه كمترين اهميت را در زندگي به ما مي دهند مي دويم. چرا به اين كار پايان ندهيم و اطرافمان را نگاه نكنيم تا ببينيم چه كساني دنبال ما مي دوند؟ * همه افراد به عنوان يك انسان بايد مورد احترام قرار گيرند اما از هيچكس نبايد بت ساخته شود. * من...هستم قدرتمندترين كلمات هستند چرا كه هر كلمه اي بين اين دو قرار دهيد واقعيت شما را شكل مي دهد. * وقتي يك خانم به شما مي گويد "چي؟" ، به اين دليل نيست كه حرف شما را نشنيده است. به شما فرصتي مي دهد كه گفته خود را اصلاح كنيد. * اگر كسي را ترك مي كنيد لااقل به وي علتش را توضيح دهيد؛ چون اينكه ببينيد لايق يك توضيح ساده هم نبوده ايد دردناك تر از خود ترك شدن است. * هر روز ممكن است خوب نباشد...اما چيزي خوب در هر روز وجود دارد! * عشق يك چرخه است: وقتي عاشق مي شويد، صدمه مي بينيد. وقتي صدمه مي بينيد، متنفر مي شويد. وقتي متنفر مي شويد، سعي مي كنيد فراموش كنيد. وقتي سعي مي كنيد فراموش كنيد، دل تنگ مي شويد. وقتي دل تنگ مي شويد... در نهايت دوباره عاشق مي شويد. * معجزه دوستي معجزه اي وجود دارد كه دوستي ناميده مي شود و در ميان دل اقامت دارد، شما نمي دانيد كه چگونه بوجود مي آيد ...و چگونه آغاز مي شود ♥ اما شادماني كه برايتان به ارمغان مي آورد هميشه موهبتي خاص مي بخشد، و شما متوجه مي شود كه دوستي ارزشمندترين نعمت خداوند است! * كساني كه زندگي خود را وقف بدست آورن منافع مادي و ثروت كرده اند به شما خواهند گفت كه احساس خوشبختي را در اموال خود نمي يابند. خوشبختي هرگز انعكاس ثروتهاي مادي يك شخص نيست، بلكه انعكاس ثروتهاي معنوي و احساسي او است. خوشبختي انعكاس تعداد روابط دوستانه اي است

 


 سخناني بسيار زيبا و عميق براي لحظه اي تفكر و انديشيدن...
 

 

خوشحال بودن يعني بدست آوردن يك زندگي و تقسيم آن با ديگران!


 
* براي زندگي كردن دو راه وجود دارد. يكي اينكه گويي هيچ معجزه اي وجود ندارد و ديگري اينكه گويي همه چيز يك معجزه است.

 
* اغلب روابط به سمت شكست مي روند. نه بخاطر حضور نداشتن عشق. عشق هميشه حاضر است. تنها مشكل اين است كه يكي بسيار زياد دوست داشته شده است و ديگري به اندازه كافي دوست داشته نشده است!

 
* اگر ميدانستيد كه افكارتان چقدر قدرتمند است، هيچگاه حتي براي يك بار ديگر هم منفي فكر نمي كرديد!

 
* در يك رابطه بودن به معناي بوسيدن، قرار گذاشتن يا در دسترس بودن نيست. به معناي بودن با كسي است كه شما را به گونه اي خوشحال كند كه هيچ كس ديگري نتواند! 

 
* زناني كه خود را باور دارند و مي دانند كه اگر تصميم بگيرند قادر به انجام هر كاري هستند، داراي يك زيبايي دروني مي باشند. در توانايي و عزم يك زن كه مسيرش را بدون تسليم شدن در برابر موانع طي ميكند، شكوه و زيبايي وجود دارد. در زني كه اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت ميگيرد، و مي داند كه ميتواند به زمين بخورد، خود را بلند كند و ادامه دهد، زيبايي وجود دارد.

 
* اگر كسي همان مقدار عشقي كه شما نثارش ميكنيد، نثارتان نكرد، و به گونه اي رفتار كرد كه گويي در اغلب اوقات اهميتي نداريد، اين ميتواند نشانه اي بزرگ از اين حقيقت باشد كه در زندگيتان به وي نيازي نداريد. تنها كساني كه واقعاً در زندگيمان به آنها نياز داريم، آنهايي هستند كه به ما احترام مي گذارند و در زندگيشان به اندازه كافي خواهانمانند.

 
* تنها كساني كه در زندگي به انها نياز داريد كساني هستند كه در زندگيشان به شما نياز دارند...

 
* يك پسر ميداند چيزي را كه ميخواهد چگونه بدست آورد. يك مرد ميداند چيزي را كه بدست آورده چگونه نگه دارد.

 
* ممكن است شاهزاده ام را پيدا كنم اما پدرم هميشه پادشاه من خواهد ماند!

 
* هيچگاه نمي توانيد يك اشتباه را دو بار مرتكب شويد چرا كه بار دوم ديگر آن يك اشتباه نيست بلكه يك "انتخاب" است.

 
* به خودتان اجازه ندهيد توسط اين سه چيز تحت كنترل درآييد: گذشته تان، مردم و پول.

 
* ذهن فراموش مي كند اما دل هميشه بخاطرش مي ماند.

 
* هرگز براي كسي كه شما را اذيت مي كند گريه نكنيد... در عوض لبخند بزنيد و به او بگوييد، ممنون بخاطر اينكه به من فرصت دادي تا كسي بهتر از تو را پيدا كنم!

 
* زماني فرا مي رسد كه مجبور مي شويد بگذاريد كسي برود و ديگر با او ارتباطي نداشته باشيد. اگر كسي شما را در زندگيش بخواهد راهي پيدا ميكند تا شما را در آن بگنجاند. بايد فراموشش كنيد و اين حقيقت را بپذيريد كه آنگونه كه شما دوستش داشتيد، او نداشت و بگذاريد به آرامي از زندگيتان برود. گاهي اوقات رفتن آسان تر از ماندن است. ما تا قبل از اينكه كسي را فراموش كنيم تصور ميكنيم كه كار سختي است. اما وقتي فراموش ميكنيم به خود مي گوييم كه چرا زودتر تركش نكرديم.

 
* هميشه دنبال افرادي كه كمترين اهميت را در زندگي به ما مي دهند مي دويم. چرا به اين كار پايان ندهيم و اطرافمان را نگاه نكنيم تا ببينيم چه كساني دنبال ما مي دوند؟

 
* همه افراد به عنوان يك انسان بايد مورد احترام قرار گيرند اما از هيچكس نبايد بت ساخته شود.

 
* من...هستم
قدرتمندترين كلمات هستند چرا كه هر كلمه اي بين اين دو قرار دهيد واقعيت شما را شكل مي دهد.

 
* وقتي يك خانم به شما مي گويد "چي؟" ، به اين دليل نيست كه حرف شما را نشنيده است. به شما فرصتي مي دهد كه گفته خود را اصلاح كنيد.

 
* اگر كسي را ترك مي كنيد لااقل به وي علتش را توضيح دهيد؛ چون اينكه ببينيد لايق يك توضيح 
ساده هم نبوده ايد دردناك تر از خود ترك شدن است.

 
* هر روز ممكن است خوب نباشد...اما چيزي خوب در هر روز وجود دارد!

 
* عشق يك چرخه است:

 
وقتي عاشق مي شويد، صدمه مي بينيد.
وقتي صدمه مي بينيد، متنفر مي شويد.
وقتي متنفر مي شويد، سعي مي كنيد فراموش كنيد.
وقتي سعي مي كنيد فراموش كنيد، دل تنگ مي شويد.
وقتي دل تنگ مي شويد...
در نهايت دوباره عاشق مي شويد.

 
* معجزه دوستي

 
معجزه اي وجود دارد كه دوستي ناميده مي شود
و در ميان دل اقامت دارد،
شما نمي دانيد كه چگونه بوجود مي آيد
...و چگونه آغاز مي شود ♥
اما شادماني كه برايتان به ارمغان مي آورد
هميشه موهبتي خاص مي بخشد،
و شما متوجه مي شود كه دوستي
ارزشمندترين نعمت خداوند است!

 
* كساني كه زندگي خود را وقف بدست آورن منافع مادي و ثروت كرده اند به شما خواهند گفت كه احساس خوشبختي را در اموال خود نمي يابند. خوشبختي هرگز انعكاس ثروتهاي مادي يك شخص نيست، بلكه انعكاس ثروتهاي معنوي و احساسي او است.

 
خوشبختي انعكاس تعداد روابط دوستانه اي است كه هر كس مي تواند داشته باشد، انعكاس تعداد افرادي است كه در طول زندگي خود توانسته خوشبخت و هدايت كند، و نتيجه قدرشناسي از داشته ها است و نه ميزان نارضايتي از نداشته ها. قدردان داشته هايتان در زندگي باشيد و تا مي توانيد در خوشبختي و هدايت ديگران تلاش كنيد و زندگيتان را بخاطر آنچه كه هم اكنون هست دوست بداريد.
* اغلب ما تمايل داريم فراموش كنيم كه خوشبختي در نتيجه بدست آوردن نداشته ها حاصل نمي گردد، بلكه از طريق شناختن و قدرشناسي داشته هايمان بدست مي آيد.

 
* 6 كليد يك رابطه موفق: دوستي، آزادي، صداقت، اعتماد، درك و ارتباط.

 
*  زيبا بودن فراتر از آن است كه چه تعداد پسر را مجذوب تماشاي خود كنيد، يا چه ميزان آرايش داشته باشيد. زيبا بودن اين است كه براي چه زندگي ميكنيد، و معناي شما چيست. زيبايي، قلب شما است و آنچه كه باعث خاص شدن شما ميگردد. زيبايي همان خصوصيات كوچكي است كه هويت شما را تشكيل مي دهد. زيبايي يعني مبارزه با مشكلات، و زندگي كردن صادقانه در مسير فكر. زيبايي اين است!

 
* اگر خدا دعاهاي شما را مستجاب كند، ايمانتان را افزايش داده، اگر با تاخير مستجاب كند، صبرتان را زياد كرده و اگر مستجاب نكند، چيز بهتري برايتان در نظر دارد.

 
* فردي كه به هيچ كس اعتماد نميكند مستعد آن است كه خود نيز فردي غير قابل اعتماد نزد همگان شود.

 
* كلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند، مگر اينكه گوينده آن كلمات برايتان بسيار عزيز باشد.

 
* هرگاه آماده بوديد عاشق شويد، نه هرگاه كه تنها بوديد.

 
* دردناك ترين محبتها آنهايي است كه با ريا، تزوير و تظاهر آميخته است و لذت بخشترين محبتها آنهايي هستند كه در عين كوچك بودن با خلوص نيت و با بي آلايشي همراه است.

 
* فرار كردن از مشكلات فقط فاصله رسيدن به راه حل را افزايش مي دهد. آسانترين راه براي گريختن از مشكلات حل كردن آنها است.

 
* انسان نمي تواند اقيانوسهاي جديد را كشف كند مگر اينكه شجاعت از دست دادن ديد ساحل را داشته باشد.

 
* يك فرد موفق كسي است كه بتواند از آجرهايي كه ديگران به طرفش پرتاب كرده اند، ساختماني محكم بنا كند.

 
* اگر نتوانيد به يك خانم احترام بگذاريد، حق صحبت كردن با وي را از دست خواهيد داد.

 
* وقتي كسي را مي بخشيد، شخصي كه بيشترين منفعت را مي برد، خود شما هستيد.

 
* يك مرد مي تواند چندين بار شكست بخورد، اما تا زمانيكه شروع به عيب جويي و مقصر دانستن ديگران نكند، مغلوب شمرده نخواهد شد. پذيرش مسئوليت كارها در زندگي اولين قدم براي بهبود شرايط است. شما نه تنها ستاره فيلم زندگي خود هستيد، بلكه فيلم نامه را هم خودتان مي نويسيد.

 
* من خود را از روي تعداد موانعي كه در مسيرم قرار گفته است معني نمي كنم؛
من خود را از شجاعتي كه پيدا كرده ام تا هدفهاي تازه ام را با جديت دنبال كنم معني ميكنم...
من خود را از روي تعداد نااميدي هايي كه با آنها موجه شده ام معني نمي كنم؛
من خود را از روي بخشش و ايماني كه براي آغاز دوباره پيدا كرده ام معني مي كنم...
من خود را از روي اينكه يك رابطه چقدر بطول انجاميده است معني نمي كنم؛
من خود را از مقداري كه تا كنون عشق ورزيده ام و خواهم ورزيد معني ميكنم...
من خود را از روي دفعاتي كه زمين خورده ام معني نمي كنم؛
من خود را از روي دفعاتي كه روي پاي خود ايستاده ام و مبارزه كرده ام معني مي كنم...

 
من درد خود نيستم...
من گذشته ام نيستم...

 
من آني هستم كه از آتش برخواسته است...

 
* فاصله ها آزموني است كه بفهميم عشق تا چه اندازه ميتواند به دور دستها سفر كند.

 
* اين هيچ مفهومي ندارد كه نفر دوم زندگي كسي باشيد، در صورتي كه مي دانيد به اندازه كافي خوب هستيد كه نفر اول زندگي كس ديگري باشيد. ارزش خود را درك كنيد.

 
* سخن گفتن با خدا مانند صحبت كردن با يك دوست پشت تلفن است... ممكن است او را در طرف ديگر نبينيم، اما مي دانيم كه دارد گوش مي كند...

 
* كلمات بيش از آنچه كه شما تصور مي كنيد تاثير گذارند. هميشه پيش از صحبت كردن فكر كنيد.

 
* اگر در آرزوي يك زندگي بدون درد و رنج هستيد، هرگز زيبايي رنگين كمان بعد از باران را نخواهيد ديد. روزهاي خوب دوباره خواهند آمد...

 
* گفتن خداحافظ به كسي كه نمي خواهيد بگذاريد برود واقعاً دردناك است، اما حتي دردناك تر اين است كه از كسي كه هيچگاه قصد ماندن نداشته بخواهيد بماند.

 
* صداقت، مهمترين اصل يك رابطه موفق است: در موردش فكر كنيد...
* از ميان تمام مشكلاتي كه با آنها مواجه شدم، بار مسئوليتي كه بر دوشم بود، دردي كه در دل داشتم، تنها يك چيز براي گفتن دارم... من همه آنها را پشت سر گذاشتم♥
 * ماهي گفت:
"من نمي توانم اشكهايم را ببينم چون در آب هستم."

 
آب گفت:
"من ميتوانم اشكهايت را حس كنم چون تو در قلب من هستي."

 
نتيجه: ما مي توانيم دردها و رنجهايمان را مخفي كنيم اما هرگز قادر نيستيم به كساني كه برايمان بيشترين اهميت را قائلند دروغ بگوييم. آنها براي خبردار شدن از احوال ما نيازي به كلمات ندارند.
* وقتي به كسي بطور كامل و بدون هيچ شك و ترديدي اعتماد مي كنيد، در نهايت دو نتيجه كلي خواهيد داشت-

 
شخصي براي زندگي
يا
درسي براي زندگي

 
* مسير رسيدن به خوشبختي:
1- قلبتان را از كينه خالي نگه داريد.
2- ذهنتان را از نگراني خالي نگه داريد.
3- ساده زندگي كنيد.
4- كم توقع باشيد.
5- زياد به ديگران ببخشيد.

 
* به محض اينكه ياد بگيريد بجاي نگران بودن از گذشته و آينده، در لحظه حال زندگي كنيد و قدردان آن باشيد، زندگيتان دگرگون خواهد شد.

 
* انسان موفق كسي است كه در انتها پيروز شود نه در ابتدا.

 
 * ايمان داشتن در زندگي به اين معنا نيست كه كَشتي شما با آبهاي خروشان و دردسر ساز 
مواجه نخواهد شد، بلكه به اين معنا است كه كَشتي شما هيچگاه غرق نخواهد شد.

 
* آسان ترين روش برخورد با كساني كه دوستشان نداريم اين است كه اصلاً برخوردي با آنها نداشته باشيم.

 
* هرگز افسوس پير شدن را نخوريد چرا كه افرادي بسياري از اين امتياز محروم مانده اند!

 
* زيبايي به معناي صورت زيبا داشتن نيست، بلكه به معناي داشتن ذهن، قلب و روح زيبا است.

 
* اگر افسردگي داريد، در حال زندگي در گذشته هستيد. اگر اضظراب داريد، درحال زندگي در آينده هستيد. اگر آرامش داريد درحال زندگي در زمان حال هستيد.

 
* ارزشمند ترين ثروتي يك مرد مي تواند در اين دنيا مالك آن باشد، قلب يك زن است.

 
* كسي كه در برابر خداوند زانو مي زند، ميتواند در برابر هر كسي ايستادگي كند.

 
* فراواني باران را مي شنوم! موفقيت در راه است، پيروزي شما نزديك است و نعمتهاي خدا در كنارتان. حقيقت اين است، "هنوز حتي ابر كوچكي هم نمي بينم. اما در اعماق جانم مي دانم، حــــــادثه خــــوبي قـــــرار اســـت اتــــــفاق بيــــفتد!!!"
* تازماني كه مشغول بازخواني فصل پيشين زندگي خود هستيد، نخواهيد توانست فصل بعدي آنرا آغاز كنيد.

 
* آسانسور موفقيت خراب است، بايد از پله ها استفاده كنيد، يك قدم در هر زمان.

 
* كمال را نمي توان بدست آورد، اما اگر به دنبال آن باشيد مي توانيد به برتري برسيد.

 
* دوست داشتن به معني عذر خواهي نيست، بلكه به معناي اجتناب از كارهايي است كه شما را مجبور به عذر خواهي ميكند.

 
* براي دو چيز نبايد وقتتان را تلف كنيد: مسائلي كه برايتان اهميت ندارند و كساني كه فكر مي كنند شما اهميتي نداريد.

 
* لبخند بزنيد و بگذاريد همه بدانند كه امروز بسيار قوي تر از ديروزتان هستيد!

 
* وقتي واقعاً كسي را دوست داشته باشيد، سن، فاصله، قد و وزن فقط يك عدد خواهند بود.

 
* روابط مانند پرندگان هستند، اگر آنها را خيلي محكم نگهداريد، مي ميرند. اگر خيلي سست نگهداريد، مي پرند. اما اگر آنها را با مراقبت و دقت نگهداريد، براي هميشه كنارتان خواهند ماند.

 
*  جملاتي زيبا درباره تجارت:
درآمد: هيچگاه روي يك درآمد تكيه نكنيد، براي ايجاد منبع دوم درآمد سرمايه گذاري كنيد.
خرج: اگر چيزهايي را بخريد كه نياز نداريد، بزودي مجبور خواهيد شد چيزهايي را بفروشيد كه به آنها نياز داريد.
پس انداز: آنچه كه بعد از خرج كردن مي ماند را پس انداز نكنيد، آنچه را كه بعد از پس انداز كردن مي ماند خرج كنيد.
ريسك: هرگز عمق يك رودخانه را با هر دو پا آزمايش نكنيد.
سرمايه گذاري: همه تخم مرغ ها را در يك سبد قرار ندهيد.
انتطارات: صداقت هديه بسيار ارزشمندي است، آن را از انسانهاي كم ارزش انتظار نداشته باشيد.

 
* 7 جمله دوست داشتني:

 
1- با گذشته تان صلح برقرار كنيد تا زمانِ حالِ شما را تباه نكند.

 
2- آنچه كه ديگران درباره شما فكر مي كنند اهميتي ندارد.

 
3- زمان همه چيز را التيام مي بخشيد. كمي زمان دهيد، فقط مقداري.

 
4- هيچكس دليل خوشبختي شما نيست مگر خود شما.

 
5- زندگي خود را با ديگران مقايسه نكنيد، شما درك درستي از ماهيت سفر آنها نداريد.

 
6- زياد فكر نكنيد، ندانستن پاسخ همه پرسشها اشكالي ندارد.

 
7- لبخند بزنيد، شما صاحب همه مشكلات دنيا نيستيد.

 
* براي زنداني بودن لازم نيست شخصي پشت ميله ها باشد، انسانها ميتوانند زنداني و يا "برده" عقايد و انديشه هاي خود باشند.

 
* بهترين انتقام اين است كه به راه خود ادامه دهيد و اتفاقات بد را فراموش كنيد، به هيچكس اجازه ندهيد از تماشاي رنج شما لذت ببرد.

 
* در آغوش گرفتن ها براي اين ابداع شدند تا بدون اينكه مجبور به گفتن چيزي باشيد به انسانها بفهمانيد چقدر دوستشان داريد!

 
* دوست واقعي كسي است كه وقتي زمين خورده ايد تلاش كند بلندتان كند، و اگر نتوانست او نيز همانجا كنار شما بنشيند!

 
* شما در انتخاب آزاديد... اما از پي آمد انتخابتان آزاد نيستيد... عاقلانه انتخاب كنيد...

 
* برخي افراد نمي توانند تحمل كنند كه شما در حال پيشرفت در زندگيتان هستيد و به همين خاطر براي عقب نماندن از شما، گذشته تان را پيش مي كشند و موانعي در مسيرتان ايجاد مي كنند. به آنها توجه نكنيد و به راهتان رو به جلو ادامه دهيد...

 
* اينكه در گذشته چه كسي بوديد اهميتي ندارد، اينكه تبديل به چه كسي شده ايد مهم است.

 
* گاهي اوقات به ما فقط چند دقيقه فرصت داده ميشود تا با كسي كه دوستش داريم ديدار كنيم، و سپس هزاران ساعت تا با فكر كردن به او سپري كنيم.

 
* وقتي زندگي يك صد دليل براي گريستن به شما نشان مي دهد، به زندگي نشان دهيد كه يك هزار دليل براي لبخند زدن وجود دارد!

 
* تفاوت بين استعداد و هوش: راه رفتن روي طناب بر فراز آبشار نياگارا "استعداد" است. امتحان نكردن چنين چيزهايي "هوش" است!

 
* هرگز اجازه ندهيد كسي الويت شما باشد درحالي كه شما فقط يكي از انتخابهايش هستيد!

 
دسته ها :
پنج شنبه سیزدهم 7 1391 6:4 صبح
پادشاهي پس از اينكه بيمار شد گفت: 
«نصف قلمرو پادشاهي ام را به كسي مي دهم كه بتواند مرا معالجه كند». 

 

تمام آدم هاي دانا دور هم جمع شدند 
تا ببيند چطور مي شود شاه را معالجه كرد، 
اما هيچ يك ندانست. 

تنها يكي از مردان دانا گفت : 

كه فكر مي كند مي تواند شاه را معالجه كند.. 

اگر يك آدم خوشبخت را پيدا كنيد، 

پيراهنش را برداريد 

و تن شاه كنيد، 

شاه معالجه مي شود. 

شاه پيك هايش را براي پيدا كردن يك آدم خوشبخت فرستاد. 

آن ها در سرتاسر مملكت سفر كردند 

ولي نتوانستند آدم خوشبختي پيدا كنند. 

حتي يك نفر پيدا نشد كه كاملا راضي باشد. 

آن كه ثروت داشت، بيمار بود. 

آن كه سالم بود در فقر دست و پا مي زد، 

يا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگي بدي داشت. 

يا اگر فرزندي داشت، فرزندانش بد بودند. 

خلاصه هر آدمي چيزي داشت كه از آن گله و شكايت كند. 

آخرهاي يك شب، 

پسر شاه از كنار كلبه اي محقر و فقيرانه رد مي شد 

كه شنيد يك نفر دارد چيزهايي مي گويد. 

« شكر خدا كه كارم را تمام كرده ام. 

سير و پر غذا خورده ام 

و مي توانم دراز بكشم 

و بخوابم! 

چه چيز ديگري مي توانم بخواهم؟» 

پسر شاه خوشحال شد 

و دستور داد كه پيراهن مرد را بگيرند 

و پيش شاه بياورند 

و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. 

پيك ها براي بيرون آوردن پيراهن مرد توي كلبه رفتند، 

اما مرد خوشبخت آن قدر فقير بود كه پيراهن نداشت!!!. 

(۱۸۷۲

لئو تولستوي

 

دسته ها :
شنبه هشتم 7 1391 2:27 صبح

قورباغه و آرزو ها

خانمي در زمين گلف مشغول بازي بود. ضربه اي به توپ زد كه باعث پرتاب توپ به درون بيشه زار كنار زمين شد. خانم براي پيدا كردن توپ به بيشه زار رفت كه ناگهان با صحنه اي روبرو شد...... 



قورباغه اي در تله اي گرفتار بود. قورباغه حرف مي زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد كني، سه آرزويت را برآورده مي كنم. 

خانم ذوق زده شد و سريع قورباغه را آزاد كرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتي شرايط برآورده كردن آرزوها را بگويم. هر آرزويي كه برايت برآورده كردم، ۱۰ برابر آنرا براي همسرت برآورده مي كنم! 

خانم كمي تامل كرد و گفت؛ مشكلي ندارد. 

آرزوي اول خود را گفت؛ من مي خواهم زيباترين زن دنيا شوم. 

قورباغه به او گفت؛ اگر زيباترين شوي شوهرت ۱۰ برابر از تو زيباتر مي شود و ممكن است چشم زن هاي ديگر بدنبالش بيافتد و تو او را از دست دهي. 

خانم گفت؛ مشكلي ندارد. چون من زيباترينم، كس ديگري در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزويش برآورده شد. 

بعد گفت كه من مي خواهم ثروتمند ترين فرد دنيا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر مي شود و ممكن است به زندگي تان لطمه بزند. 

خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد. 

آرزوي سومش را كه گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرايي برآورده كرد. 

خانم گفت؛ مي خواهم به يك حمله قلبي خفيف دچار شوم! 

نكته اخلاقي: خانم ها خيلي باهوش هستند. پس باهاشون درگير نشين. 

قابل توجه خواننده هاي مونث؛ اينجا پايان اين داستان نبود. . 





















مرد دچار حمله قلبي ۱۰ برابر خفيف تر از همسرش شد

چهارشنبه پنجم 7 1391 6:30 صبح
گفت مردي به همسرش روزي
من بميرم چگونه خواهي زيست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بميري براي من كافيست!
 
سياستمدار كسي است كه: مي تواند به شما بگويد به جهنم برويد، منتها به نحوي كه شما براي اين سفر لحظه شماري كنيد!
روانشناس كسي است كه: از شما پول مي گيرد تا سوالاتي را بپرسد كه همسرتان مجاني از شما مي پرسد!
 
مهمان: آقا تشريف دارند؟
مستخدم: نخير، رفته‌اند مسافرت.
مهمان: براي تفريح؟
مستخدم: نخير، با خانم رفته‌اند!
 
 
 
يه آقا با زنش ميرند پيش دندانپزشك و شروع ميكنه به رجز خواني كه:
آقاي دكتر بيخود وقتت رو با داروي بيحسي و مسكن تلف نكن، يكضرب دندان را بكش و كار را تمام كن.
دكتر ميگه: ايول الله به شجاعت شما، كاش همه مريضا اينطوري بودن! خوب حالا كدام دندانه كه درد ميكنه؟
طرف به زنش ميگه: عزيزم دندان خرابت را به آقاي دكتر نشان بده!

 
بچه: بابا من كي آنقدر بزرگ ميشم كه هر كاري دلم خواست بكنم؟
بابا: پسرم، تا حالا كسي اينقدر بزرگ نشده!
 
 
يارو داشته دعا ميكرده ميگه: خدا را شكر از صبح تا حالا نه عصباني شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولي خدايا از يكي دو دقيقه آينده كه از تخت ميآيم بيرون تو كمكم كن!
 
مامان ساعت 7 صبح ميآد بالاي سرپسرش ميگه: رضاجون بلند شو بايد بري مدرسه ديرميشه.
رضا از زير پتو ميگه: نه من نمي خوام برم مدرسه اونجا هيچكس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتي فراش مدرسه هم سايه ام با تير ميزنه.
مامانه ميگه: آخه رضا جون نميشه كه نري مدرسه آخه ناسلامتي تو مدير مدرسه اي!

 
 
غضنفر عينك آفتابي ميزنه ميره بيرون خواهرشو ميبينه ميزنه زيره گوشش.. ميگه: اينوقت شب بيرون چيكار ميكني؟! خواهره ميگه عينكتو بردر!! عينكو بر ميداره دوباره ميزنه زيره گوشش ميگه از ديشب تا حالا اينجا چه غلطي ميكني؟؟
 
غضنفر لكنت زبون داشته بهش ميگن هميشه زبونت ميگيره؟ ميگه نه فقط وقتي حرف ميزنم
 
به غضنفر ميگن عروسي پسرت كيه ؟ ميگه: اين چهارشنبه نه.. دوشنبه ي بعد!
 
بعضي عشق ها مثله قصه نوحه
طرف از ترس طوفان مياد سراغت
:
بعضي عشق ها مثله قصه ي ابراهيمه
بايد همه چيزتو براش قرباني كني
بعضي عشق ها مثله قصه مسيحه
آخرش به صليب كشيده ميشي
اما بيشتر عشق ها مثله قضيه موسي است
يه كم  كه دور ميشي يه گوساله جاتو ميگيره
دسته ها : jok
چهارشنبه پنجم 7 1391 6:4 صبح
دانشجوي تهران شمال :
نكته : وقتي مي خونيد اين قسمتو سعي كنيد لباتون تا حد امكان غنچه باشه:
بي ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادي . منو ترسوندي بي ...تلفظ : بي ششووور ( اميدوارم ولنتاين كچل شي . بد بد بد)


دانشجوي تهران جنوب:
(.... .... .... ..... ... .. ... ..كلا سانسور شد )


دانشجوي دانشگاه تهران :
وطن فروش مزدور , ليبرال خود فروخته , مخل نظام , تو حق شركت در انتخابات بعدي رو نداري با اون كانديد از خودت نفهم تر , فاشيست تند رو
(توجه داشته باشيد كه موضوع دعوا سياسي بوده)


دانشجوي پزشكي :
در ديكشنري اين بروبچ كلمه ي فحش تعريف نشدست .



دانشجوي هنر:
من شعر دوازدهم از هشت كتاب استاد سهراب رو به تو بي ادب بي فرهنگ تقديم مي كنم اميدوارت گيتارت بشكنه و تا اخر عمر يكه و تنها و بي عشق و ژوليت بموني .
وفتي هم كار بالا مي گيره كاريكاتور همديگه رو مي كشن .


دانشجوي الهيات :
يا ايهو الذي فحشو فحشً فاحشتن اي هستيت به عدم مبدل , اي دچار دور تسلسل شده , اي علتت به ممكن الوجود گرويده , فلسفه ي تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ي بحث نمي دم .... *
*: اين آخري كه گفت از اون ناجوراش بود كه فلش بك زد به دوران دبيرستان و رشته ي علوم انساني كه مي خوند و واسه خودش يلي بود


دانشجوي تربيت بدني:
به من گفتي ... , ... خودتي و جد و آبادت
به همين كوتاهي البته بعدش يه 2 ساعتي بزن بزن مي شه


دانشجوي زبان خارجي :
هنوز دعوا نشده , شروع مي كنن خارجكي بلغور كردن البته به نظر من اگه ترجمه ي حرفاشونو مي دونستند خودشون رو زبونشون فلفل مي ريختن و 2 روز تو اتاق خودشونو حبس مي كردن

دانشجوي حقوق :
تو با اين كارت به حقوق شهروندي من تجاوز كردي و من طبق اصل 153 قانون اساسي حق دارم ازت شكايت كنم و مادرتو به عزات بشونم شما مي تونيد هيچي نگيد اما هر چي بگيد بر عليه شما تو دادگاه استفاده مي شه .
راستي اگه وكيل تسخيري خواستي به خودم بگو 


دانشكده ي كاشون :
كسي با تو حرف نزد . كثافت مرض . از جلو چشام خفه شو . وقتي با من حرف ميزني دهنتو ببند !
( من قصد توهين يه هيشكي رو ندارم )


دانشگاه اهواز :
ولك جاسم بگيرش ، دندوناتو پاره ميكنم ! به كي چپ چپ نگاه كردي ولك ( باقي درگيري فيزيكي و با سلاح سرد انجام ميشه



دسته ها :
چهارشنبه پنجم 7 1391 6:2 صبح
از "كتاب كوچه" ، اثر احمد شاملو
مردي خري ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده. مساعدت را (براي كمك كردن) دست در دُم خر زده قُوَت كرد (زور زد). دُم از جاي كنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست كه "تاوان بده"!
مرد به قصد فرار به كوچه ‌يي دويد، بن بست يافت. خود را به خانه ‌يي درافگند.زني آنجا كنار حوض خانه چيزي مي‌شست و بار حمل داشت (حامله بود). از آنهياهو و آواز در بترسيد، بار بگذاشت (سِقط كرد). خانهخدا (صاحبِ خانه) نيز با صاحب خر هم آواز شد.
مردِ گريزان بر بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچه‌يي فروجست كه در آن طبيبي خانه داشت. پسر جواني پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايهء ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد، چنان كه بيمار در جاي بمُرد. پدر مُرده نيز به خانه خداي و صاحب خر پيوست!
مَرد، همچنان گريزان، در سر پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به سينه شد و برزمينش افگند. پاره چوبي در چشم يهودي رفت و كورش كرد. او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان پيوست!
مرد گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانهء قاضي افگند كه "دخيلم!". مگر قاضي در آن ساعت با زن شاكيه خلوت كرده بود. چون رازش فاش ديد، چارهء رسوايي را در جانبداري از او يافت و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون خواند.
نخست از يهودي پرسيد .گفت: "اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است. قصاص طلب مي‌كنم.
قاضي گفت: "دَيتِ مسلمان بر يهودي نيمه بيش نيست. بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان از او يك چشم بركند!" و چون يهودي سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد!
جوانِ پدر مرده را پيش خواند .گفت: "اين مرد از بام بلند بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام."
قاضي گفت: "پدرت بيمار بوده است، و ارزش حيات بيمار نيمي از ارزش شخص سالم استحكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيي، چنان كه يك نيمهء جانش را بستاني!" و جوانك را نيز كه صلاح در گذشت ديده بود، به تأديهء سي دينار جريمهء شكايت بي‌مورد محكوم كرد!
چون نوبت به شوي آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود، گفت: "قصاص شرعاًهنگامي جايز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد. حالي مي‌توان آن زن را بهحلال در فراش (عقد ازدواج) اين مرد كرد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. طلاق را آماده باش!" مردك فغان برآورد و با قاضي جدال مي‌كرد كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد.
قاضي آواز داد: "هي! بايست كه اكنون نوبت توست!"
صاحب خر همچنان كه مي‌دود فرياد كرد: "مرا شكايتي نيست. محكم كاري را، به آوردن مرداني مي‌روم كه شهادت دهند خر مرا از كره گي دُم نبوده است.
اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه اي خراب شد. مرد به
سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم
شب را اينجا بمانم؟ »

رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين
او را تعمير كردند.

شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن
هرگز نشنيده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده اما
آنها به وي گفتند:

« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»

مرد با نا اميدي از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.

چند سال بعد ماشين همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .

راهبان صومعه بازهم وي را به صومعه دعوت كردند ، از وي پذيرايي كردند و ماشينش
را تعمير كردند.. آن شب بازهم او آن صداي مبهوت كننده عجيب را كه چند سال قبل
شنيده بود ، شنيد.

صبح فردا پرسيد كه آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند:

« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»

اين بار مرد گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي
دانستن فدا كنم. اگر تنها راهي كه من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است
كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»

راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط كره زمين سفر كني و به ما بگويي چه
تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همينطور بايد تعداد دقيق سنگ هاي روي
زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يك راهب خواهي
شد.»

مرد تصميمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.

مرد گفت :‌« من به تمام نقاط كرده زمين سفر كردم و عمر خودم را وقف كاري كه از
من خواسته بوديد كردم . تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236, 284,232 عدد
است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»

راهبان پاسخ دادند :« تبريك مي گوييم . پاسخ هاي تو كاملا صحيح است . اكنون تو
يك راهب هستي.
ما اكنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم..»

رئيس راهب هاي صومعه مرد را به سمت يك در چوبي راهنمايي كرد و به مرد گفت :
«صدا از پشت آن در بود»

مرد دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كليد اين در
را به من بدهيد؟»

راهب ها كليد را به او دادند و او در را باز كرد.

پشت در چوبي يك در سنگي بود . مرد درخواست كرد تا كليد در سنگي را هم به او
بدهند..

راهب ها كليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز كرد. پشت در سنگي هم دري
از ياقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست كليد كرد .

پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت كبود قرار داشت.

و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش
قرار داشت.

در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين كليد آخرين در است » . مرد كه از در هاي بي
پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت. او قفل در را باز كرد. دستگيره را چرخاند
و در را باز كرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است
متحير شد. چيزي كه او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نكردني بود.

.

.

.



.....اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد .

لطفا به من بد نگوييد؛ خودمم دارم دنبال اون كسي كه اينو براي من فرستاده مي
گردم تا حقشو كف دستش بگذارم


دسته ها :
شنبه اول 7 1391 5:1 صبح
X