معرفی وبلاگ
آرزوی خوبی حقایقی جالب و افسانه و نـگاهی به آینـده نـزدیک
صفحه ها
دسته
salllllllllllllam2
salllllllllllllam
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 200945
تعداد نوشته ها : 48
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
گفت مردي به همسرش روزي
من بميرم چگونه خواهي زيست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بميري براي من كافيست!
 
سياستمدار كسي است كه: مي تواند به شما بگويد به جهنم برويد، منتها به نحوي كه شما براي اين سفر لحظه شماري كنيد!
روانشناس كسي است كه: از شما پول مي گيرد تا سوالاتي را بپرسد كه همسرتان مجاني از شما مي پرسد!
 
مهمان: آقا تشريف دارند؟
مستخدم: نخير، رفته‌اند مسافرت.
مهمان: براي تفريح؟
مستخدم: نخير، با خانم رفته‌اند!
 
 
 
يه آقا با زنش ميرند پيش دندانپزشك و شروع ميكنه به رجز خواني كه:
آقاي دكتر بيخود وقتت رو با داروي بيحسي و مسكن تلف نكن، يكضرب دندان را بكش و كار را تمام كن.
دكتر ميگه: ايول الله به شجاعت شما، كاش همه مريضا اينطوري بودن! خوب حالا كدام دندانه كه درد ميكنه؟
طرف به زنش ميگه: عزيزم دندان خرابت را به آقاي دكتر نشان بده!

 
بچه: بابا من كي آنقدر بزرگ ميشم كه هر كاري دلم خواست بكنم؟
بابا: پسرم، تا حالا كسي اينقدر بزرگ نشده!
 
 
يارو داشته دعا ميكرده ميگه: خدا را شكر از صبح تا حالا نه عصباني شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولي خدايا از يكي دو دقيقه آينده كه از تخت ميآيم بيرون تو كمكم كن!
 
مامان ساعت 7 صبح ميآد بالاي سرپسرش ميگه: رضاجون بلند شو بايد بري مدرسه ديرميشه.
رضا از زير پتو ميگه: نه من نمي خوام برم مدرسه اونجا هيچكس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتي فراش مدرسه هم سايه ام با تير ميزنه.
مامانه ميگه: آخه رضا جون نميشه كه نري مدرسه آخه ناسلامتي تو مدير مدرسه اي!

 
 
غضنفر عينك آفتابي ميزنه ميره بيرون خواهرشو ميبينه ميزنه زيره گوشش.. ميگه: اينوقت شب بيرون چيكار ميكني؟! خواهره ميگه عينكتو بردر!! عينكو بر ميداره دوباره ميزنه زيره گوشش ميگه از ديشب تا حالا اينجا چه غلطي ميكني؟؟
 
غضنفر لكنت زبون داشته بهش ميگن هميشه زبونت ميگيره؟ ميگه نه فقط وقتي حرف ميزنم
 
به غضنفر ميگن عروسي پسرت كيه ؟ ميگه: اين چهارشنبه نه.. دوشنبه ي بعد!
 
بعضي عشق ها مثله قصه نوحه
طرف از ترس طوفان مياد سراغت
:
بعضي عشق ها مثله قصه ي ابراهيمه
بايد همه چيزتو براش قرباني كني
بعضي عشق ها مثله قصه مسيحه
آخرش به صليب كشيده ميشي
اما بيشتر عشق ها مثله قضيه موسي است
يه كم  كه دور ميشي يه گوساله جاتو ميگيره
دسته ها : jok
چهارشنبه پنجم 7 1391 6:4 صبح
X