معرفی وبلاگ
آرزوی خوبی حقایقی جالب و افسانه و نـگاهی به آینـده نـزدیک
صفحه ها
دسته
salllllllllllllam2
salllllllllllllam
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 196426
تعداد نوشته ها : 48
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 آيا واقعا شاد هستيد؟ آيا اصلاً مي‌دانيد شاد بودن به چه معني است و براي رسيدن به خوشبختي چه بايد كرد؟ اين سوالات براي كسانيكه به دنبال خوشبختي هستند خيلي مهم است. اگر مي‌خواهيد شاد باشيد بايد درك كنيد كه مي‌توانيد شاد باشيد و بايد شاد باشيد. خيلي‌ها به ‌اشتباه باور دارند كه لياقت خوشبختي را ندارند و بدبختي خود را بعنوان سرنوشتشان پذيرفته‌اند. اما حقيقت اين است كه خوشبختي، مثل هر چيز ديگري در زندگي، بايد پرورانده شود ... در زير به چند نكته براي رسيدن به خوشبختي در زندگي اشاره مي‌كنيم كه اميدواريم در هر صورت شما دوست عزيز به هدف خود، كه همانا خوشبختي است نائل شويد : 1. بدانيد كه چه چيزي شادتان مي‌كند. هركسي براي رسيدن به شادي و خوشبختي نيازهاي خاصي دارد و چيزي كه باعث شادي يك نفر مي‌شود، ممكن است براي ديگري اينطور نباشد. بايد با خودتان بيشتر آشنا شويد و نگران اين نباشيد كه اميال و خواسته‌هايتان با هم‌نوعانتان متفاوت است يا خير. 2. براي رسيدن به اهدافي كه باور داريد شادتان مي‌كنند، برنامه‌ريزي كنيد. وقتي اهدافتان را دنبال مي‌كنيد، روحيه‌ بهتري خواهيد داشت و بخاطر دنبال كردن چيزي كه برايتان اهميت دارد، احساس بهتري به خودتان پيدا خواهيد كرد. 3. دور و برتان را با آدم‌هاي شاد پر كنيد. وقتي اطرافتان پر از آدم‌هاي نااميد و افسرده باشد، خيلي راحت دچار افكار منفي مي‌شويد. برعكس، وقتي دور و بر آدمهاي شاد باشيد، روحيه مثبت آنها در شما نيز اثر خواهد گذاشت. 4. وقتي چيزي خوب پيش نمي‌رود، به جاي افسوس خوردن به دنبال راه‌حل باشيد. افراد شاد و خوشبخت اجازه نمي‌دهند كه موانع زندگي بر روحيه آنها تاثير بگذارد زيرا مي‌دانند كه با كمي فكر كردن مي‌توانند وضعيت موجود را به نفع خود تغيير دهند. ۵. هر روز چند دقيقه به چيزهايي كه شادتان مي‌كند فكر كنيد. اين چند دقيقه فرصت لازم براي متمركز شدن روي نقاط مثبت زندگي را به شما مي‌دهد و شما را به خوشبختي و شادي طولاني مي‌رساند. ۶. همچنين خيلي مهم است كه هر روز زماني را به انجام كار خوب براي خودتان اختصاص دهيد. چه مهمان كردن خودتان به يك ناهار خوشمزه باشد، چه يك حمام طولاني گرم، يا صرف كردن زمان بيشتري براي ظاهرتان، با اين كارها روحيه‌تان بسيار بهتر خواهد شد.

دسته ها :
سه شنبه نهم 8 1391 6:26 صبح

ادب اصيل ايراني 

شب سردي بود …. پيرزن بيرون ميوه فروشي زل زده بود به مردمي كه ميوه
ميخريدن …شاگرد ميوه فروش تند تند پاكت هاي ميوه رو توي ماشين مشتري ها
ميذاشت و انعام ميگرفت … پيرزن باخودش فكر ميكرد چي ميشد اونم ميتونست
ميوه بخره ببره خونه … رفت نزديك تر … چشمش افتاد به جعبه چوبي بيرون
مغازه كه ميوه هاي خراب و گنديده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم
ترهاشو ببره خونه … ميتونست قسمت هاي خراب ميوه ها رو جدا كنه وبقيه رو
بده به بچه هاش … هم اسراف نميشد هم بچه هاش شاد ميشدن … برق خوشحالي توي
چشماش دويد ..ديگه سردش نبود !پيرزن رفت جلو نشست پاي جعبه
ميوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد ميوه فروش گفت : دست نزن ننه !
وَخي برو دُنبال كارت ! پيرزن زود بلند شد …خجالت كشيد ! چند تا از
مشتريها نگاهش كردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو
كشيد رفت … چند قدم دور شده بود كه يه خانمي صداش زد : مادر جان …مادر
جان ! پيرزن ايستاد … برگشت و به زن نگاه كرد ! زن لبخندي زد و
بهش گفت اينارو براي شما گرفتم ! سه تا پلاستيك دستش بود پر از ميوه …
موز و پرتغال و انار ….پيرزن گفت : دستِت دَرد نكُنه ننه….. مُو مُستَحق
نيستُم ! زن گفت : اما من مستحقم مادر

من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه كردن ودوست داشتن همه
انسانها و احترام به همه آنها بي هيچ توقعي...

اگه اينارو نگيري دلمو شكستي ! جون بچه هات بگير ! زن منتظر جواب پيرزن
نموند … ميوه هارو داد دست پيرزن و سريع دور شد … پيرزن هنوز ايستاده بود
و رفتن زن رو نگاه ميكرد … قطره اشكي كه تو چشمش جمع شده بود غلتيد روي
صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صداي لرزاني گفت : پير شي ننه …. پير
شي ! خير بيبيني!

در تصاويرحكاكي شده بر سنگهاي تخت جمشيد
هيچكس  عصباني  نيست
هيچكس  سوار بر اسب  نيست
هيچكس را  در حال تعظيم  نمي بينيد
در بين اين صدها پيكر تراشيده شده حتي يك  تصوير برهنه  وجود ندارد.
اين ادب اصيل مان است :نجابت - قدرت- احترام- مهرباني- خوشرويي…

لطفا اين متن را براي همه ايرانيان بفرست تا    بياد داشته باشيم
"  كه  " هستيم

دسته ها :
سه شنبه نهم 8 1391 5:49 صبح
زني با لباسهاي كهنه و نگاهي مغموم، وارد خواروبار فروشي محل شد و با فروتني از فروشنده خواست كمي خواروبار به او بدهد. وي گفت كه شوهرش بيمار است و نمي­تواند كار كند، كودكانش هم بي­غذا مانده­اند. فروشنده به او بي­اعتنايي كرد و حتي تصميم گرفت بيرونش كند. زن نيازمند باز هم اصرار كرد. فروشنده گفت نسيه نمي­دهد. مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را مي­شنيد به فروشنده گفت: ببين خانم چه مي­خواهد خريد او با من. فروشنده با اكراه گفت: لازم نيست، خودم مي­دهم! - فهرست خريدت كجاست؟ آن را بگذار روي ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر ! زن لحظه­اي درنگ كرد و با خجالت، تكه كاغذي از كيفش درآورد و چيزي روي آن نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت. همه با تعجب ديدند كه كفه ترازو پايين رفت. خواروبار فروش باورش نمي­شد اما از سرناباوري، به گذاشتن كالا روي ترازو مشغول شد تا آنكه كفه­ها با هم برابر شدند. در اين وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوري، تكه كاغذ را برداشت تا ببيند روي آن چه نوشته است. روي كاغذ خبري از فهرست خريد نبود، بلكه دعاي زن بود كه نوشته بود: اي خداي عزيزم! تو از نياز من باخبري، خودت آن را برآورده كن. فروشنده با حيرت كالاها را به زن داد و در جاي خود مات و مبهوت نشست. زن خداحافظي كرد و رفت و با خود انديشيد: فقط خداست كه مي­داند وزن دعاي پاك و خالص چقدر است... برگرفته از نشريه بشري: اولين نشريه ويژه كم بينايان و نابينايان جمله روز :برگ در انتهاي زوال مي افتد و ميوه در انتهاي كمال بنگر كه تو چگونه مي افتي...
زني با لباسهاي كهنه و نگاهي مغموم، وارد خواروبار فروشي محل شد و با فروتني از فروشنده خواست كمي خواروبار به او بدهد.
وي گفت كه شوهرش بيمار است و نمي­تواند كار كند، كودكانش هم بي­غذا مانده­اند.
فروشنده به او بي­اعتنايي كرد و حتي تصميم گرفت بيرونش كند. زن نيازمند باز هم اصرار كرد. فروشنده گفت نسيه نمي­دهد.
مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را مي­شنيد به فروشنده گفت: ببين خانم چه مي­خواهد خريد او با من.
فروشنده با اكراه گفت: لازم نيست، خودم مي­دهم!
-  فهرست خريدت كجاست؟ آن را بگذار روي ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر !
زن لحظه­اي درنگ كرد و با خجالت، تكه كاغذي از كيفش درآورد و چيزي روي آن نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت.
همه با تعجب ديدند كه كفه ترازو پايين رفت.
خواروبار فروش باورش نمي­شد اما از سرناباوري، به گذاشتن كالا روي ترازو مشغول شد تا آنكه كفه­ها با هم برابر شدند.
در اين وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوري، تكه كاغذ را برداشت تا ببيند روي آن چه نوشته است.
روي كاغذ خبري از فهرست خريد نبود، بلكه دعاي زن بود كه نوشته بود:
اي خداي عزيزم! تو از نياز من باخبري، خودت آن را برآورده كن.
 
 
فروشنده با حيرت كالاها را به زن داد و در جاي خود مات و مبهوت نشست.
 
زن خداحافظي كرد و رفت و با خود انديشيد: 
فقط خداست كه مي­داند وزن دعاي پاك و خالص چقدر است...
 
برگرفته از نشريه بشري:  اولين نشريه ويژه كم بينايان و نابينايان
 
 
 
جمله روز :برگ در انتهاي زوال مي افتد و ميوه در انتهاي كمال بنگر كه تو چگونه مي افتي...

  
دسته ها :
يکشنبه هفتم 8 1391 5:57 صبح

 

امروز به مامانم گفتم ناهار چي داريم؟
گفت مروري بر رويدادهاي هفته!!!!

آخــرين خواســته ام قبل از مــرگ اينــه كه 5 دقيقه بهم وقـــت بدن 
تا هـــارد كامپـــيوتـــرم رو فرمــت كنــم!
اگه دســت كسي بيفته برام خــتم هم نــميگيرن!

 

يكي از تفريحات   ايراني ها اينه كه ميرن يه جنس مي خرن؛
بعد ميرن توي تك تك مغازه ها همونو قيمت ميكنن . . .

داداشم داشت نماز مي خوند،
منم داشتم آهنگ گوش مي دادم،
ديدم وسط نماز بلند گفت "الله اكبر" فكر كردم شايد صداي موزيك زياده، يكم كمش كردم، يك دقيقه بعد دوباره گفت "الله اكبر"
فكر كردم شايد بازم حواسش رو پرت ميكنه،
كلاً موزيك رو قطع كردم،
نمازش كه تموم شد، ميگم چرا اينقدر "الله اكبر" ميگفتي؟
ميگه منظورم اينه از اين آهنگ خوشم نمياد، بزن تِراكِ بعدى . . .

سر جلسه امتحان از دختره كنار دستم مي پرسم:
لاك داري؟
ميگه: چه رنگي!!!؟

 


در آينده اي نزديك..... گشت ارشاد:
-شما دو تا چه نسبتي با هم داريد؟
+جناب سروان، من كه تنهام!
- خودت و كودك درونت رو ميگم...


وقتي تو عشق، احساساتت بيش از حد شد مطمئن باش خودت نيستى بلكه خر درونته

ديروز تو مترو كله ي صبح همه خواب آلود و عُنُق،
آويزون بودن به دستگيره ها همه تو فازِ خواب !
يه پسره تو يكي از اين ايستگاهها به زور خودشو
چپوند تو گفت : خواهرا ... برادرا ...
واسه خرجِ بيمارستانِ بابام پول كم آوردم!
18500 تومن لازم دارم...!
يه پيرمرده درآورد 200 تومن بهش داد!
پسره گفت : خواهرا ... برادرا ... واسه خرجِ بيمارستانِ بابام
پول كم آوردم ، 18300 تومن لازم دارم !
اينو كه گفت كلِ مترو تركيدن از خنده .
خلاصه كه هركي هرچي پول خرد داشت داد بهش ...!


يه بنر زده بودن توي شهر كه 
حجاب زيباست اما زيبايي نيست

هنوز هنگم! 
نظريه نسبيت اين قدر پيچيده نبود برام


در نانوايي: 

- آقا اين نون ها چنده؟ - سه هزار تومن!
از اينا سايز Medium هم داريد؟ 
نه فقط Xlarge! 
- باشه يه چند جا ديگه قيمت كنيم، مزاحمتون مي شيم دوباره..

دو كيلو گوشت خريده بودم
داشتم مي بردم خونه
لامصب مردم جوري نگاه ميكردن كه انگاري لامبورگيني خريدم . . .


اين سريال هاي شبكه "Farsi1" و "زمزمه" بلانسبت شما، روم به ديفال.....! 
معلوم نيست كي به كيه!؟ 
پدره، دوست پسر زن برادرشه!!! 
پسره، عموي باباي خودشه!!! 
دختره، مادر خودشم هست!!! ... 
مادره، دوست دختر دامادشه!!! 
مادربزرگه، معشوقه نوه ي خودشه!!! 
دختره، 2 تا بچه داره ولي ميگه هنوز تمايلي به ازدواج ندارم!!! 
خلاصه همه انگار از زير بوته به عمل اومدن، دور هم خوش و خرّمن و صفا ميكنن! چه زندگي شيرينيه واقعاً... 

يعني اينقد كه تو 20:30 گفتن اروپا قحطي و بدبختيه انتظار داشتم 
تو يورو 2012 با توپ پلاستيكي دولايه بيان تو زمــين

من از همينجا دستشون رو صميمانه ميفشارم و تقاضا دارم به خونه منم يه سري بزنن

 

 

تلويزيون داره سيرك نشون ميده كه چهارتا گاو ميان از رو طناب ميپرن و ميرن! مامانم يه نگاه به تلويزيون ميندازه و بعدش يه نگاه به من! ميگه : اينا گاو تربيت كردن ما هنوز تو تربيت تو مونديم...!!!


دقت كردين جمله ” تا 5 دقيقه ديگه آماده ام.” خانوما و جمله ” تا 5 دقيقه خونه ام.” آقايون يه معني رو ميده...!!!


تا حالا دقت كردين ما به بانك اعتماد ميكنيم پولامونو ميذاريم اونجا ولي بانك به ما اعتماد نداره حتي خودكار هاشو هم زنجير كرده!!...


تا حالا دقت كردي وقتي كباب با برنج ميخوريم 90% حواسمون به اينه كه هردوتاش باهم تموم شه..!!!


اينايي كه ميگن شبا نبايد چيزي خورد، گ.... اضافي ميخورن، اگه نمي شه پس يخچال چرا چراغ داره؟!!!


ديدن يه سوسك تو اتاق خواب مسئله خاصي نيست، در واقع مسئله ازاونجا شروع ميشه كه سوسكه ناپديد ميشه!!!


تا حالا دقت كردين لذتي كه در پرت كردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسي‎ ‎نيست ...!!!

راهكاري بسيار خوشايند براي آقايان !

 


هيچكس حق نداره از طرفش بپرسه “تو برا من چي كار كردي؟” تو ٧ ميليارد انسان تو رو پيدا كرده، ديگه چيكار كنه ..!!!؟

معني انواع بوق در ايران:

بوووق: سلام حاجي فدات شم بوق: مسيرت كجاست؟ بوبوق: بيا بالا بوووق: برو كنار عوضي! بوق: خانوم كجا؟ برسونمت فدات شم؟ بووق بووق: وايسا الاغ نوبت منه. بوق: حله داداش. بوق: شما آژانس خواسته بودين؟ بوق بوق بوق: عروس چقدر قشنگه ايشالا مباركش باد! بوق: در پاركينگو بده بالا پدرسوخته...!!!


هيچ لذتي مثل اين نيست كه دو روز پيش تخمه خورده باشي امروز يه دونه رو فرش پيدا كني بخوري...!!!


همين جا از تمامي مسئولين محترم مخابرات كمال تشكر رو دارم كه هنوز my computer و control panel باز ميشه و فيلتر نشده !!!!


خدا اين استقامتي كه به ريشه‌ي موهاي زائد داده اگه در ريشه‌ي موهاي غير زائد قرار مي داد اصلا معضلي به اسم كچلي وجود نداشت...!!!


پسر : يه بوس ميدي؟ دختر: اصلا! قبل از ازدواج نميزارم منو ببوسي؛ پسر: ممم... باشه، ازدواج كردي بهم زنگ بزن بيام ببوسمت، قول داديا...


بابام اومده تو اتاقم ميگه: اينترنت قطعه؟؟؟ ميگم: نه چرا قطع باشه!؟ ميگه: آخه ديدم داري درس ميخوني...!!!


اگه يه روز صبح خيلي خوشحال از خواب بيدار شدي و ديدي همه چيز خيلي خوبه، نه غمي هست نه دردي بدون كه ديشب تو خواب مردي... روحت شاد و يادت گرامي!!!


توصيه امريكايي: سال اولي كه يه مدل جديد ماشين مياد بيرون نخريد كه كمپاني ايراداشو بفهمه برطرف كنه بعد سال دوم بخريدش. توصيه ايراني: سال اولي كه يه مدل جديد ماشين مياد بيرون سريع بخريد تا هنوز كمپاني فرصت نكرده گند بزنه بهش...!!!


آيا از رابطه ي دو چشم باهم آگاهي داريد؟ هيچ گاه يكديگر را نمي بينند، اما باهم مژه ميزنند، با هم حركت ميكنند، با هم اشك ميريزنند، باهم مي بينند، با هم مي خوابند، با ارتباط عميق با هم شراكت دارند... ولي؛ وقتي يك زن را مي بينند يكي چشمك ميزند و ديگري نميزند!!! نتيجه قضيه: زن توانائي قطع هر ارتباطي را دارد...!!!


حاضرم با كل وزارت اطلاعات كل بندازم، شرط ميبندم نميتونن آجيل هاييكه مامانم قايم كرده، تو خونه پيدا كنن ...!!!

هميشه اولين باري كه مامانت صدات ميكنه كه بري واسه شام/نهار، نرو !!! اين يه توطئه ست، ميخوان ازت كار بكشن...!!!


خيلي جالبه: وقتي يه دختري يه پسري رو دوست داره هيچ كسي از اين موضوع خبر نداره به جز خود دختره، ولي وقتي يه پسري عاشق يه دختري ميشه همه ازين موضوع خبر دارن به جز خود دختره!!!!

دسته ها :
شنبه ششم 8 1391 5:56 صبح

فسير حديثي از باقرالعلوم(ع) آيت‌الله وحيد خراساني 
آيت‌الله حسين وحيد خراساني از مراجع تقليد شيعيان در بحث امروز خود گفت: امام باقر (ع) در حديثي به «جابر بن يزيد جعفي» وي را به پنج چيز وصيت مي‌كند كه اولين و مهم‌ترين آن‌ها پرهيز از ظلم است.
آيت‌الله حسين وحيد خراساني در درس امروز قواعد فقهيه خود با توجه به ايام شهادت امام باقر (ع) به جاي تدريس به بيان برخي از فضائل امام باقر (ع) پرداخت.
آيت‌الله وحيد با بيان اين كه براي صحبت از امام باقر (ع) ابتدا بايد فاصله‌مان با اهل ولايت او معين شود، گفت: نام بردن از امام باقر (ع) آسان است، اما درك معناي «باقر» و رسيدن به مفهوم آن بسيار مشكل است.
وي با اشاره به كميت و كيفيت علوم منتشره از امام باقر (ع) گفت: تنها «محمد بن مسلم» 16 هزار حديث از ايشان روايت كرده است كه درك برخي از آن‌ها حداقل احتياج به يك ماه بحث دارد. به عنوان مثال، امام در حديثي به «جابر بن يزيد جعفي» كه در جلد 75 بحارالانوار آمده است، فرمود: «تو را به پنج چيز وصيت مي‌كنم: اگر به تو ظلم شد، تو ظلم نكن!» امام در اين حديث از جابر مي‌خواهد كه عنوان ظلم را از لوح وجود خود پاك كند. اگر همين قسمت از حديث امام رعايت شود، براي اصلاح دنيا و آخرت بشر كافي است.
آيت‌الله وحيد با اشاره به قسمت دوم حديث گفت: امام دراين قسمت مي‌فرمايد «اگر كسي به تو خيانت كرد، تو به وي خيانت نكن». امام باقر (ع) در قسمت سوم مي‌فرمايد «اگر تكذيب شدي و تو را به دروغ نسبت دادند، غمگين مشو!»، منظور امام اين است كه اگر انسان را نيز ستايش كردند، از اين ستايش خشنود نشود. بيان همين لطايف از سوي امام است كه نشان مي‌دهد «باقر علوم نبييّن» است.
اين مرجع تقليد شيعيان با طرح اين سؤال كه چرا امام باقر (ع) ابتدا بحث ظلم را بيان كرد و سپس به بيان خيانت پرداخت، گفت: در كلام معصوم (ع) داريم كه «دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْل» يعني «عقل» عمود خيمه آدميت است.
همچنين در حديثي در «مستدرك‏الوسائل» آمده است كه «مَثَلُ الْعَقْلِ فِي الْقَلْبِ كَمَثَلِ السرَاجِ فِي الْبَيْت»، بنابراين نسبت ظلم به عقل مانند نسبت ظلمات به نور است. اگر در انسان، ظلم راه يابد، نور عقل وي خاموش مي‌شود.
به همين دليل امام باقر (ع) ابتدا انسان را به پرهيز از ظلم سفارش مي‌كند.
آيت‌الله وحيد، رسيدن به مرتبه‌اي كه انسان حتي به ظالم هم ظلم نكند را نشان از طهارت تربيت‌شدگان در درگاه الهي دانست و افزود: امام باقر (ع) در ادامه حديث مي‌فرمايد كه اي جابر! ولي ما كسي نيست مگر آن كسي كه اگر تمام اهل مصر و بلد جمع شوند، تمام مردم شهر بر خوبي او اتفاق كنند، ابداً خشنود نشود و در او تأثيري نگذارد. اهل ولايت امام باقر (ع) اينچنين هستند.
وي افزود: اگر همين حديث عملي شود، مقام آدميت به رفعت و مقامات عالي مي‌رسد.
اين مرجع تشيع با اشاره به روايتي از پيامبر اكرم (ص) گفت: رسول خدا فرمود: «اي جابر! بايد بماني تا سلام مرا به باقر علم النبيين برساني.»، اصلاً عمر طولاني جابر نيز به بركت همين دعاي پيامبر بود تا سلام پيامبر را به فرزندش ابلاغ كند.
آيت‌الله وحيد در پايان تصريح كرد: لقب «باقر» را كسي به امام پنجم، محمد بن علي (ع) داد كه خدا در قرآن درباره او مي‌فرمايد «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»، يعني پيامبري كه از روي هوس سخن نمي‌گويد


چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟

در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدين لقب مي خواندند زيرا علوم را مي شكافت و باز مي كرد. در صحاح آمده است: «تبقر، يعني توسع در علم ». و در قاموس گفته شده است: محمد بن علي بن حسين را باقر مي خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نيز ذكر شده است: آن حضرت را باقر مي خواندند چرا كه علم را مي شكافت و به اصل آن پي مي برد و فروع علم را از آن استنباط مي كرد و دامنه علوم را مي شكافت و وسعت مي داد. ابن حجر در صواعق مي نويسد: «او را باقر مي خواندند و اين كلمه از«بقر الارض »اخذ شده است، يعني آنكه زمين را مي شكافد و مكنونات آن را آشكار مي كند. زيرا او نيز گنجينه هاي نهاني معارف و حقايق احكام و حكمتها و لطايف را كه جز از ديد كوته نظران و ناپاكان پنهان نبود، آشكار مي كرد. »از اين رو درباره وي گفته مي شد كه آن حضرت شكافنده علم و جامع آن و نيز آشكار كننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذكرة الخواص نيز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجده هاي فراوان، پيشاني اش شكاف برداشته بود. برخي هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مي خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهري در صحاح مي پردازد.
شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفي پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مي گفتند؟گفت: «چون علم را مي شكافت و اسرار آن را آشكار مي كرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته اند براي هيچ يك از فرزندان حسن و حسين (ع) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براي امام باقر (ع) . محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سي هزار حديث پرسش كردم.

دسته ها :
چهارشنبه سوم 8 1391 6:48 صبح
آيا توجه به نوع همجنس و همجنسگرايي يك دوره از بلوغ افراد جوان است؟ براي بعضي افراد آري و براي بعضي نه. بسياري از افراد در دوران بلوغ جنسي خود، تجربه و احساسي از ارتباط و رابطه جنسي با شريك همجنس نداشته اند. در تحقيقي كه در سال 90 ميلادي در كشور انگلستان صورت گرفت نشان داد كه بسياري از زنان اولين رابطه خود با شريك جنسي همجنس را براي نخستين بار در دوره هاي سني بيست سالگي، سي سالگي و يا حتي مسن تر تجربه كرده اند. اما شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد براي اغلب اين افراد تجربه تماس با شريك همجنس بيشتر جنبه يك نوع تجربه جديد و يا گذر از مرحله اي به مرحله ديگر داشته است. و اين نمي تواند كه دليلي به همجنس گرا بودن آنان باشد. در جوامع ايران، افغانستان و تاجيكستان روش علمي دقيقي براي بررسي اين موضوع وجود ندارد اما احتمال ميرود كه به دليل شرايط اجتماعي و محيطي ايران، در مواردي اولين تجربه هاي دختران جوان نسبت به مسايل جنسي، كنجكاوي ها و فراگيري هاي جنسي آنان، با شريك جنسي همجنس شكل مي گيرد كه اين موضوع مي تواند بيشتر جنبه تجربه و گذر به بلوغ جنسي را داشته باشد. آنان سعي مي كنند كه از اين راه جايگاه شخصيتي خود را بيابند و بدانند كه در دوران بزرگسالي چه خواهند خواست. از اين جهت اين دوره مي تواند كاملاً غير طبيعي نباشد.

ايدز و خطرات آن - زنان ، ايدز و موضوع همجنسگرايي
 

دختران در سن كمتر و به ميزان بيشتري نسبت به پسران در معرض خطر آلودگي به HIV قرار دارند

آيا دختران نوجوان و جوان در معرض خطر آلوده شدن قرار دارند؟

جوانان يكي از گروه هايي بودند كه به مراتب در مقابل HIV و ايدز ايمن بودند. اما امروزه بيش از نيمي از افرادي كه آلوده مي شوند را جوانان زير 25 سال تشكيل مي دهند. در اين ميان دختران نسبت به پسران به ميزان بيشتري و در سنين پايين تري در معرض خطر آلودگي به HIV قرار گرفته اند.
 دختران جوان در هنگام داشتن رابطه جنسي داراي قدرت تصميم گيري كمي هستند. به دليل كمتر بودن سن بلوغ جنسي و شروع فعاليت هاي جنسي در سنين پايين تر با مسايلي مانند رابطه امن تر معمولاً آگاهي كم تري دارند. و يا در استفاده از وسايل محافظتي مانند كاندوم يا شرايط انتخاب كردن را ندارند و يا آگاهي و دانش لازم در اين باره را ندارند. آنان همچنين براي محافظت از خود در برابر مشكلاتي مانند سوءاستفاده جنسي، بهره برداري جنسي و اعتياد بسيار آسيب پذير مي باشند.
چرا دختران در سنين جوان تري درمعرض خطر قرار دارند؟

چرا دختران جوان نسبت به همسالان پسر خود زودتر و بيشتر آلوده مي شوند؟

بسياري از دختران جوان به دليل داشتن شريك جنسي مرد بزرگتر از خود و گاه داشتن همسر مسن تر آلوده مي شوند. همچنين ناحيه تناسلي يك دختر نوجوان به راحتي دچار زخم مي شود و به نسبت يك زن مسن تر براي دريافت آلودگي بسيار مستعد تر مي باشد.
دختران جوان بسياري دچار آلودگي شده اند به دليل اينكه در موقعيتي آسيب پذيري قرار داشته اند، براي نمونه كار كردن به عنوان كارمند و يا خدمتكار دختر در بين آشنايان و يا كارفرمايان ثروتمند كه آنان را مورد تجاوز قرار داده اند. علاوه بر اين خيلي از دخترهاي جوان وقتي به يك رابطه طولاني و يا ازدواج تن مي دهند به دليل داشتن نياز و فقدان امنيت لازم به ارتباط با مردهاي مسن تر و با اختلاف سني قابل توجه تن مي دهند.
بسياري از دختران جوان نيز ممكن است به علت نياز مالي به رابطه با يك مرد مسن تر تن بدهند كه ممكن است از آن ها انتظار عدم استفاده از كاندوم را داشته باشد.
 
ديگر دلايل آسيب پذير تر بودن دختران جوان

•  معمولاً دختران جوان به نسبت پسرها و مردان دستيابي كمتري به مراقبت هاي پزشكي دارند. همچنين آنان معمولاً بايستي براي پرداخت هزينه هاي پزشكي و مراقبت هاي بهداشتي از مردان (همسر، پدر و يا برادر) خواهش كنند و از آنان بخواهند كه اين هزينه ها را پرداخت كنند.

•  هنوز دختران جوان بسياري هستند كه به ازدواج ناخواسته و زود هنگام تن مي دهند كه اين موضوع آنان را از دستيابي به آموزش كافي و مورد نياز باز مي دارد. در موارد بسياري براي دختران از سوي اقوام تصميم گرفته مي شود كه چه زماني خانه والدين را ترك كنند و به ازدواج تن بدهند.

•  مردان بسياري هستند كه با داشتن سن بالا به جستجوي دختران باكره و به اصطلاح پاك و دست نخورده مي پردازند.

•  بسياري از افراد جوان اچ.آي. وي. و ايدز را موضوع خود نمي دانند، بسياري از افراد بين 15 تا 19 سال گمان مي كنند كه در معرض خطر آلودگي قرار ندارند. (ضرب المثلي قديمي در اين باره مي گويد كه همه گمان مي كنند كه مرگ فقط مال همسايه است.)

بنابراين آسيب پذيري در دختران تركيبي از مسايل طبيعي٬ زيستي٬ اجتماعي و فرهنگي مي باشد.

زنان، ايدز و موضوع همجنسگرايي

آيا زنان همجنسگرا هم در معرض خطر آلودگي قرار دارند؟

زنان همجنسگرا نيز از جمله گروه هاي در معرض خطر آلوده شدن به ويروس اچ. آي. وي. مي باشند . هر چند كه به اشتباه٬ تصور عمومي بر آن است كه اين گروه بر عكس همجنس بازان مرد به دليل عدم امكان دخول مستقيم و طبيعي در خطر نمي باشد.
هيچ زني از سابقه جنسي شريك جنسي زن خود كاملاً آگاه نبوده و نمي داند كه سابقاً با چه مردي بوده است و يا شايد قبلاً مواد مخدر تزريقي استفاده كرده و آيا شايد هنوز هم استفاده مي كند. همچنين ممكنست كه زني كه با او رابطه دارددر گذشته با مردي رابطه داشته و ....

آيا توجه به نوع همجنس و همجنسگرايي يك دوره از بلوغ افراد جوان است؟

براي بعضي افراد آري و براي بعضي نه. بسياري از افراد در دوران بلوغ جنسي خود، تجربه و احساسي از ارتباط و رابطه جنسي با شريك همجنس نداشته اند. در تحقيقي كه در سال 90 ميلادي در كشور انگلستان صورت گرفت نشان داد كه بسياري از زنان اولين رابطه خود با شريك جنسي همجنس را براي نخستين بار در دوره هاي سني بيست سالگي، سي سالگي و يا حتي مسن تر تجربه كرده اند. اما شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد براي اغلب اين افراد تجربه تماس با شريك همجنس بيشتر جنبه يك نوع تجربه جديد و يا گذر از مرحله اي به مرحله ديگر داشته است. و اين نمي تواند كه دليلي به همجنس گرا بودن آنان باشد.
در جوامع ايران، افغانستان و تاجيكستان روش علمي دقيقي براي بررسي اين موضوع وجود ندارد اما احتمال ميرود كه به دليل شرايط اجتماعي و محيطي ايران، در مواردي اولين تجربه هاي دختران جوان نسبت به مسايل جنسي، كنجكاوي ها و فراگيري هاي جنسي آنان، با شريك جنسي همجنس شكل مي گيرد كه اين موضوع مي تواند بيشتر جنبه تجربه و گذر به بلوغ جنسي را داشته باشد. آنان سعي مي كنند كه از اين راه جايگاه شخصيتي خود را بيابند و بدانند كه در دوران بزرگسالي چه خواهند خواست. از اين جهت اين دوره مي تواند كاملاً غير طبيعي نباشد.

دسته ها :
پنج شنبه بیست و هفتم 7 1391 5:51 صبح
سرگذشت همه ما اينچنين است ... متن زيرتقريبا سرگذشت اكثر كسانيست كه قدر عزيزترين چيز زندگيشون را نميدونند و شايد سرگذشت تك تك ماهاست : وقتي كه تو 1 ساله بودي، اون (مادر) بهت غذا ميداد و تو رو مي شست و به اصطلاح تر و خشك مي كرد تو هم با گريه كردن و اذيت كردن در تمام شب از اون تشكر مي كردي. وقتي كه تو 2 ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري تو هم اين طوري ازش تشكر مي كردي كه، وقتي صدات مي زد، محل نميگذاشتي و فرار مي كردي وقتي كه 3 ساله بودي، اون، با عشق تمام غذايت را آماده مي كرد تو هم با ريختن ظرف غذا، كف اتاق، ازش تشكر مي كردي وقتي 4 ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد تو هم، با رنگ كردن ميز و ديوار ازش تشكر مي كردي تا نشون بدي چقدر هنرمندي ! وقتي كه 5 ساله بودي، اون لباس شيك به تنت كرد تا به تعطيلات بري تو هم، با انداختن خودت تو گِل، ازش تشكر كردي وقتي كه 6 ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي كرد تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشكر كردي وقتي كه 7 ساله بودي، اون، برات وسائل بازي خريد تو هم، با پرت كردن توپ به پنجره همسايه كناري، ازش تشكر كردي وقتي كه 8 ساله بودي، اون، برات بستني ميخريد تو هم، با چكوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشكر ميكردي وقتي كه 9 ساله بودي، اون، هزينه كلاس هاي اضافي تو رو پرداخت تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري ازش تشكر كردي و بجاش فقط فكر مسخره بازي بودي وقتي كه 10 ساله بودي، اون، تمام روز رو معطل تو بود و رانندگي كرد تا تو رو از تمرين فوتبال به كلاس تقويتي و از اونجا به جشن تولد دوستانت ببره تو هم، با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينكه پشت سرت رو هم نگاه كني ازش تشكر كردي وقتي كه 11 ساله بودي اون، تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد تو هم ازش خواستي كه در يه رديف ديگه بشينه و بگذاره كه راحت باشين و اينجوري ازش تشكر كردي كه زحمت كشيده ! وقتي كه 12 ساله بودي، اون، تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلويزيون بر حذر داشت تو هم، صبر كردي تا از خونه بيرون بره و كار خودت را بكني و اينجوري ازش تشكر كردي وقتي كه 13 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد داد كه موهاتو اصلاح كني تو هم، اينجوري ازش تشكر كردي: تو سليقه اي نداري، من هر جور راحتم زندگي ميكنم! وقتي كه 14 ساله بودي، اون، هزينه اردو يك ماهه تابستانه تو رو پرداخت كرد تو هم، ازش تشكر كردي، با فراموش كردن زدن يك تلفن يا نوشتن حتي يك نامه ساده وقتي كه 15 ساله بودي، اون، از سرِ كار برمي گشت و مي خواست كه تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت كنه تو هم با قفل كردن درب اتاقت! نمي ذاشتي كه وارد اتاقت بشه و اينجوري ازش تشكر كردي كه خستگيش كاملا در بره وقتي كه 16 ساله بودي، اون بهت ياد داد كه چطوري ماشينش رو بروني و به تو رانندگي ياد داد تو هم هر وقت كه مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي و بعضي وقتها هم خوردش ميكردي وقتي كه 17 ساله بودي، وقتيكه اون منتظر يه تماس مهم بود تمام شب رو با تلفن صحبت كردي و، اينطوري ازش تشكر كردي وقتي كه 18 ساله بودي، اون، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي كرد تو هم، بخاطر اين همه زحمتي كه برات كشيده بود تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي وقتي كه 19 ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل كرد تو هم با گفتن يه خداحافظِ خشك و خالي، بيرون خوابگاه ازش جدا شدي، به خاطر اينكه نمي خواستي بهت بگن بچه ماماني و اون همون جا خشكش زد وقتي كه 20 ساله بودي، اون، ازت پرسيد كه، آيا شخص خاصي(به عنوان همسر) مد نظرت هست؟ تو هم، ازش تشكر كردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره من خودم واسه زندگيم بلدم تصميم بگيرم، ازش تشكر كردي وقتي كه 21 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد يك خط مشي براي آينده ات داد تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشكر كردي : من نمي خوام مثل تو باشم، فكراي تو قديمي است و دنيا عوض شده وقتي كه 22 ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت تو هم ازش پرسيدي هزينه سفر به اروپا را برام تهيه ميكني؟! وقتي كه 23 ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بجاي كادو يه عالمه اثاثيه داد تو هم پيش دوستات بهش گفتي : اون اثاثيه ها چقدر قديمي هستن وقتي كه 24 ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينكه، در آينده مي خواي با اون ها چي كار كني، ازت سئوال كرد تو هم چون ديگه هيكلت بزرگتر از اون شده بود با دريدگي و صدايي (كه ناشي از خشم بود) فرياد زدي : مــادررر، لطفاً، با من كل كل نكنيد اعصاب ندارم وقتي كه 25 ساله بودي، اون، كمكت كرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت كني، و در حالي كه گريه مي كرد بهت گفت كه: دلم خيلي برات تنگ مي شه تو ه
سرگذشت همه ما اينچنين است ...

  


متن زيرتقريبا سرگذشت اكثر كسانيست كه قدر عزيزترين چيز زندگيشون را نميدونند و شايد سرگذشت تك تك ماهاست :

وقتي كه تو 1 ساله بودي، اون (مادر) بهت غذا ميداد و تو رو مي شست و به اصطلاح تر و خشك مي كرد
تو هم با گريه كردن و اذيت كردن در تمام شب از اون تشكر مي كردي.

وقتي كه تو 2 ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري
تو هم اين طوري ازش تشكر مي كردي كه، وقتي صدات مي زد، محل نميگذاشتي و فرار مي كردي

وقتي كه 3 ساله بودي، اون، با عشق تمام غذايت را آماده مي كرد
تو هم با ريختن ظرف غذا، كف اتاق، ازش تشكر مي كردي

وقتي 4 ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد
تو هم، با رنگ كردن ميز و ديوار ازش تشكر مي كردي تا نشون بدي چقدر هنرمندي !

وقتي كه 5 ساله بودي، اون لباس شيك به تنت كرد تا به تعطيلات بري
تو هم، با انداختن خودت تو گِل، ازش تشكر كردي

وقتي كه 6 ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي كرد
تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشكر كردي

وقتي كه 7 ساله بودي، اون، برات وسائل بازي خريد
تو هم، با پرت كردن توپ به پنجره همسايه كناري، ازش تشكر كردي

وقتي كه 8 ساله بودي، اون، برات بستني ميخريد
تو هم، با چكوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشكر ميكردي

وقتي كه 9 ساله بودي، اون، هزينه كلاس هاي اضافي تو رو پرداخت
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري ازش تشكر كردي و بجاش فقط فكر مسخره بازي بودي

وقتي كه 10 ساله بودي، اون، تمام روز رو معطل تو بود و رانندگي كرد تا تو رو از تمرين فوتبال به كلاس تقويتي
و از اونجا به جشن تولد دوستانت ببره
تو هم، با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينكه پشت سرت رو هم نگاه كني ازش تشكر كردي

وقتي كه 11 ساله بودي اون، تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد
تو هم ازش خواستي كه در يه رديف ديگه بشينه و بگذاره كه راحت باشين و اينجوري ازش تشكر كردي كه زحمت كشيده !

وقتي كه 12 ساله بودي، اون، تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلويزيون بر حذر داشت
تو هم، صبر كردي تا از خونه بيرون بره و كار خودت را بكني و اينجوري ازش تشكر كردي

وقتي كه 13 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد داد كه موهاتو اصلاح كني
تو هم، اينجوري ازش تشكر كردي: تو سليقه اي نداري، من هر جور راحتم زندگي ميكنم!

وقتي كه 14 ساله بودي، اون، هزينه اردو يك ماهه تابستانه تو رو پرداخت كرد
تو هم، ازش تشكر كردي، با فراموش كردن زدن يك تلفن يا نوشتن حتي يك نامه ساده

وقتي كه 15 ساله بودي، اون، از سرِ كار برمي گشت و مي خواست كه تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت كنه
تو هم با قفل كردن درب اتاقت! نمي ذاشتي كه وارد اتاقت بشه و اينجوري ازش تشكر كردي كه خستگيش كاملا در بره

وقتي كه 16 ساله بودي، اون بهت ياد داد كه چطوري ماشينش رو بروني و به تو رانندگي ياد داد
تو هم هر وقت كه مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي و بعضي وقتها هم خوردش ميكردي

وقتي كه 17 ساله بودي، وقتيكه اون منتظر يه تماس مهم بود
تمام شب رو با تلفن صحبت كردي و، اينطوري ازش تشكر كردي

وقتي كه 18 ساله بودي، اون، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي كرد
تو هم، بخاطر اين همه زحمتي كه برات كشيده بود تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي

وقتي كه 19 ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل كرد
تو هم با گفتن يه خداحافظِ خشك و خالي، بيرون خوابگاه ازش جدا شدي،
به خاطر اينكه نمي خواستي بهت بگن بچه ماماني و اون همون جا خشكش زد

وقتي كه 20 ساله بودي، اون، ازت پرسيد كه، آيا شخص خاصي(به عنوان همسر) مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشكر كردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره من خودم واسه زندگيم بلدم تصميم بگيرم، ازش تشكر كردي

وقتي كه 21 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد يك خط مشي براي آينده ات داد
تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشكر كردي : من نمي خوام مثل تو باشم، فكراي تو قديمي است و دنيا عوض شده

وقتي كه 22 ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت
تو هم ازش پرسيدي هزينه سفر به اروپا را برام تهيه ميكني؟!

وقتي كه 23 ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بجاي كادو يه عالمه اثاثيه داد
تو هم پيش دوستات بهش گفتي : اون اثاثيه ها چقدر قديمي هستن

وقتي كه 24 ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينكه، در آينده مي خواي با اون ها چي كار كني، ازت سئوال كرد
تو هم چون ديگه هيكلت بزرگتر از اون شده بود با دريدگي و صدايي (كه ناشي از خشم بود)
فرياد زدي : مــادررر، لطفاً، با من كل كل نكنيد اعصاب ندارم

وقتي كه 25 ساله بودي، اون، كمكت كرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت كني،
و در حالي كه گريه مي كرد بهت گفت كه: دلم خيلي برات تنگ مي شه
تو هم بجاش يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب كردي كه مادرت مزاحم نباشه

وقتي كه 30 ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد كه تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد
تو هم با گفتن اين جمله، ازش تشكر كردي، "همه چيز ديگه تغيير كرده" و چون خانومت ميخواست بره پارك فوري قطع كردي

وقتي كه 40 ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا سالگرد وفات پدرت رو يادآوري كنه
تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشكركردي و بهش تسليت گفتي

وقتي كه 50 ساله بودي، اون، ديگه خيلي پير بود و مريض شد و به مراقبت و كمك تو احتياج داشت
تو هم با سخنراني كردن در مورد اينكه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشكر كردي

و سپس، يك روز بهت ميگن مادرت در تنهائي مرده و چند روز بعد جنازه بو گرفته اون را همسايه ها پيدا كردن
و تو ............ و تو راحت ميشي، اما تمام كارهايي كه تو (در حق مادرت) انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد
چون ديگه كسي نيست كه فقط بخاطر خودت نه بخاطر چيزهاي ديگه، تو رو از صميم قلب دوست داشته باشه ...

  
دسته ها :
چهارشنبه نوزدهم 7 1391 6:24 صبح
سخناني بسيار زيبا و عميق براي لحظه اي تفكر و انديشيدن... خوشحال بودن يعني بدست آوردن يك زندگي و تقسيم آن با ديگران! * براي زندگي كردن دو راه وجود دارد. يكي اينكه گويي هيچ معجزه اي وجود ندارد و ديگري اينكه گويي همه چيز يك معجزه است. * اغلب روابط به سمت شكست مي روند. نه بخاطر حضور نداشتن عشق. عشق هميشه حاضر است. تنها مشكل اين است كه يكي بسيار زياد دوست داشته شده است و ديگري به اندازه كافي دوست داشته نشده است! * اگر ميدانستيد كه افكارتان چقدر قدرتمند است، هيچگاه حتي براي يك بار ديگر هم منفي فكر نمي كرديد! * در يك رابطه بودن به معناي بوسيدن، قرار گذاشتن يا در دسترس بودن نيست. به معناي بودن با كسي است كه شما را به گونه اي خوشحال كند كه هيچ كس ديگري نتواند! * زناني كه خود را باور دارند و مي دانند كه اگر تصميم بگيرند قادر به انجام هر كاري هستند، داراي يك زيبايي دروني مي باشند. در توانايي و عزم يك زن كه مسيرش را بدون تسليم شدن در برابر موانع طي ميكند، شكوه و زيبايي وجود دارد. در زني كه اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت ميگيرد، و مي داند كه ميتواند به زمين بخورد، خود را بلند كند و ادامه دهد، زيبايي وجود دارد. * اگر كسي همان مقدار عشقي كه شما نثارش ميكنيد، نثارتان نكرد، و به گونه اي رفتار كرد كه گويي در اغلب اوقات اهميتي نداريد، اين ميتواند نشانه اي بزرگ از اين حقيقت باشد كه در زندگيتان به وي نيازي نداريد. تنها كساني كه واقعاً در زندگيمان به آنها نياز داريم، آنهايي هستند كه به ما احترام مي گذارند و در زندگيشان به اندازه كافي خواهانمانند. * تنها كساني كه در زندگي به انها نياز داريد كساني هستند كه در زندگيشان به شما نياز دارند... * يك پسر ميداند چيزي را كه ميخواهد چگونه بدست آورد. يك مرد ميداند چيزي را كه بدست آورده چگونه نگه دارد. * ممكن است شاهزاده ام را پيدا كنم اما پدرم هميشه پادشاه من خواهد ماند! * هيچگاه نمي توانيد يك اشتباه را دو بار مرتكب شويد چرا كه بار دوم ديگر آن يك اشتباه نيست بلكه يك "انتخاب" است. * به خودتان اجازه ندهيد توسط اين سه چيز تحت كنترل درآييد: گذشته تان، مردم و پول. * ذهن فراموش مي كند اما دل هميشه بخاطرش مي ماند. * هرگز براي كسي كه شما را اذيت مي كند گريه نكنيد... در عوض لبخند بزنيد و به او بگوييد، ممنون بخاطر اينكه به من فرصت دادي تا كسي بهتر از تو را پيدا كنم! * زماني فرا مي رسد كه مجبور مي شويد بگذاريد كسي برود و ديگر با او ارتباطي نداشته باشيد. اگر كسي شما را در زندگيش بخواهد راهي پيدا ميكند تا شما را در آن بگنجاند. بايد فراموشش كنيد و اين حقيقت را بپذيريد كه آنگونه كه شما دوستش داشتيد، او نداشت و بگذاريد به آرامي از زندگيتان برود. گاهي اوقات رفتن آسان تر از ماندن است. ما تا قبل از اينكه كسي را فراموش كنيم تصور ميكنيم كه كار سختي است. اما وقتي فراموش ميكنيم به خود مي گوييم كه چرا زودتر تركش نكرديم. * هميشه دنبال افرادي كه كمترين اهميت را در زندگي به ما مي دهند مي دويم. چرا به اين كار پايان ندهيم و اطرافمان را نگاه نكنيم تا ببينيم چه كساني دنبال ما مي دوند؟ * همه افراد به عنوان يك انسان بايد مورد احترام قرار گيرند اما از هيچكس نبايد بت ساخته شود. * من...هستم قدرتمندترين كلمات هستند چرا كه هر كلمه اي بين اين دو قرار دهيد واقعيت شما را شكل مي دهد. * وقتي يك خانم به شما مي گويد "چي؟" ، به اين دليل نيست كه حرف شما را نشنيده است. به شما فرصتي مي دهد كه گفته خود را اصلاح كنيد. * اگر كسي را ترك مي كنيد لااقل به وي علتش را توضيح دهيد؛ چون اينكه ببينيد لايق يك توضيح ساده هم نبوده ايد دردناك تر از خود ترك شدن است. * هر روز ممكن است خوب نباشد...اما چيزي خوب در هر روز وجود دارد! * عشق يك چرخه است: وقتي عاشق مي شويد، صدمه مي بينيد. وقتي صدمه مي بينيد، متنفر مي شويد. وقتي متنفر مي شويد، سعي مي كنيد فراموش كنيد. وقتي سعي مي كنيد فراموش كنيد، دل تنگ مي شويد. وقتي دل تنگ مي شويد... در نهايت دوباره عاشق مي شويد. * معجزه دوستي معجزه اي وجود دارد كه دوستي ناميده مي شود و در ميان دل اقامت دارد، شما نمي دانيد كه چگونه بوجود مي آيد ...و چگونه آغاز مي شود ♥ اما شادماني كه برايتان به ارمغان مي آورد هميشه موهبتي خاص مي بخشد، و شما متوجه مي شود كه دوستي ارزشمندترين نعمت خداوند است! * كساني كه زندگي خود را وقف بدست آورن منافع مادي و ثروت كرده اند به شما خواهند گفت كه احساس خوشبختي را در اموال خود نمي يابند. خوشبختي هرگز انعكاس ثروتهاي مادي يك شخص نيست، بلكه انعكاس ثروتهاي معنوي و احساسي او است. خوشبختي انعكاس تعداد روابط دوستانه اي است

 


 سخناني بسيار زيبا و عميق براي لحظه اي تفكر و انديشيدن...
 

 

خوشحال بودن يعني بدست آوردن يك زندگي و تقسيم آن با ديگران!


 
* براي زندگي كردن دو راه وجود دارد. يكي اينكه گويي هيچ معجزه اي وجود ندارد و ديگري اينكه گويي همه چيز يك معجزه است.

 
* اغلب روابط به سمت شكست مي روند. نه بخاطر حضور نداشتن عشق. عشق هميشه حاضر است. تنها مشكل اين است كه يكي بسيار زياد دوست داشته شده است و ديگري به اندازه كافي دوست داشته نشده است!

 
* اگر ميدانستيد كه افكارتان چقدر قدرتمند است، هيچگاه حتي براي يك بار ديگر هم منفي فكر نمي كرديد!

 
* در يك رابطه بودن به معناي بوسيدن، قرار گذاشتن يا در دسترس بودن نيست. به معناي بودن با كسي است كه شما را به گونه اي خوشحال كند كه هيچ كس ديگري نتواند! 

 
* زناني كه خود را باور دارند و مي دانند كه اگر تصميم بگيرند قادر به انجام هر كاري هستند، داراي يك زيبايي دروني مي باشند. در توانايي و عزم يك زن كه مسيرش را بدون تسليم شدن در برابر موانع طي ميكند، شكوه و زيبايي وجود دارد. در زني كه اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت ميگيرد، و مي داند كه ميتواند به زمين بخورد، خود را بلند كند و ادامه دهد، زيبايي وجود دارد.

 
* اگر كسي همان مقدار عشقي كه شما نثارش ميكنيد، نثارتان نكرد، و به گونه اي رفتار كرد كه گويي در اغلب اوقات اهميتي نداريد، اين ميتواند نشانه اي بزرگ از اين حقيقت باشد كه در زندگيتان به وي نيازي نداريد. تنها كساني كه واقعاً در زندگيمان به آنها نياز داريم، آنهايي هستند كه به ما احترام مي گذارند و در زندگيشان به اندازه كافي خواهانمانند.

 
* تنها كساني كه در زندگي به انها نياز داريد كساني هستند كه در زندگيشان به شما نياز دارند...

 
* يك پسر ميداند چيزي را كه ميخواهد چگونه بدست آورد. يك مرد ميداند چيزي را كه بدست آورده چگونه نگه دارد.

 
* ممكن است شاهزاده ام را پيدا كنم اما پدرم هميشه پادشاه من خواهد ماند!

 
* هيچگاه نمي توانيد يك اشتباه را دو بار مرتكب شويد چرا كه بار دوم ديگر آن يك اشتباه نيست بلكه يك "انتخاب" است.

 
* به خودتان اجازه ندهيد توسط اين سه چيز تحت كنترل درآييد: گذشته تان، مردم و پول.

 
* ذهن فراموش مي كند اما دل هميشه بخاطرش مي ماند.

 
* هرگز براي كسي كه شما را اذيت مي كند گريه نكنيد... در عوض لبخند بزنيد و به او بگوييد، ممنون بخاطر اينكه به من فرصت دادي تا كسي بهتر از تو را پيدا كنم!

 
* زماني فرا مي رسد كه مجبور مي شويد بگذاريد كسي برود و ديگر با او ارتباطي نداشته باشيد. اگر كسي شما را در زندگيش بخواهد راهي پيدا ميكند تا شما را در آن بگنجاند. بايد فراموشش كنيد و اين حقيقت را بپذيريد كه آنگونه كه شما دوستش داشتيد، او نداشت و بگذاريد به آرامي از زندگيتان برود. گاهي اوقات رفتن آسان تر از ماندن است. ما تا قبل از اينكه كسي را فراموش كنيم تصور ميكنيم كه كار سختي است. اما وقتي فراموش ميكنيم به خود مي گوييم كه چرا زودتر تركش نكرديم.

 
* هميشه دنبال افرادي كه كمترين اهميت را در زندگي به ما مي دهند مي دويم. چرا به اين كار پايان ندهيم و اطرافمان را نگاه نكنيم تا ببينيم چه كساني دنبال ما مي دوند؟

 
* همه افراد به عنوان يك انسان بايد مورد احترام قرار گيرند اما از هيچكس نبايد بت ساخته شود.

 
* من...هستم
قدرتمندترين كلمات هستند چرا كه هر كلمه اي بين اين دو قرار دهيد واقعيت شما را شكل مي دهد.

 
* وقتي يك خانم به شما مي گويد "چي؟" ، به اين دليل نيست كه حرف شما را نشنيده است. به شما فرصتي مي دهد كه گفته خود را اصلاح كنيد.

 
* اگر كسي را ترك مي كنيد لااقل به وي علتش را توضيح دهيد؛ چون اينكه ببينيد لايق يك توضيح 
ساده هم نبوده ايد دردناك تر از خود ترك شدن است.

 
* هر روز ممكن است خوب نباشد...اما چيزي خوب در هر روز وجود دارد!

 
* عشق يك چرخه است:

 
وقتي عاشق مي شويد، صدمه مي بينيد.
وقتي صدمه مي بينيد، متنفر مي شويد.
وقتي متنفر مي شويد، سعي مي كنيد فراموش كنيد.
وقتي سعي مي كنيد فراموش كنيد، دل تنگ مي شويد.
وقتي دل تنگ مي شويد...
در نهايت دوباره عاشق مي شويد.

 
* معجزه دوستي

 
معجزه اي وجود دارد كه دوستي ناميده مي شود
و در ميان دل اقامت دارد،
شما نمي دانيد كه چگونه بوجود مي آيد
...و چگونه آغاز مي شود ♥
اما شادماني كه برايتان به ارمغان مي آورد
هميشه موهبتي خاص مي بخشد،
و شما متوجه مي شود كه دوستي
ارزشمندترين نعمت خداوند است!

 
* كساني كه زندگي خود را وقف بدست آورن منافع مادي و ثروت كرده اند به شما خواهند گفت كه احساس خوشبختي را در اموال خود نمي يابند. خوشبختي هرگز انعكاس ثروتهاي مادي يك شخص نيست، بلكه انعكاس ثروتهاي معنوي و احساسي او است.

 
خوشبختي انعكاس تعداد روابط دوستانه اي است كه هر كس مي تواند داشته باشد، انعكاس تعداد افرادي است كه در طول زندگي خود توانسته خوشبخت و هدايت كند، و نتيجه قدرشناسي از داشته ها است و نه ميزان نارضايتي از نداشته ها. قدردان داشته هايتان در زندگي باشيد و تا مي توانيد در خوشبختي و هدايت ديگران تلاش كنيد و زندگيتان را بخاطر آنچه كه هم اكنون هست دوست بداريد.
* اغلب ما تمايل داريم فراموش كنيم كه خوشبختي در نتيجه بدست آوردن نداشته ها حاصل نمي گردد، بلكه از طريق شناختن و قدرشناسي داشته هايمان بدست مي آيد.

 
* 6 كليد يك رابطه موفق: دوستي، آزادي، صداقت، اعتماد، درك و ارتباط.

 
*  زيبا بودن فراتر از آن است كه چه تعداد پسر را مجذوب تماشاي خود كنيد، يا چه ميزان آرايش داشته باشيد. زيبا بودن اين است كه براي چه زندگي ميكنيد، و معناي شما چيست. زيبايي، قلب شما است و آنچه كه باعث خاص شدن شما ميگردد. زيبايي همان خصوصيات كوچكي است كه هويت شما را تشكيل مي دهد. زيبايي يعني مبارزه با مشكلات، و زندگي كردن صادقانه در مسير فكر. زيبايي اين است!

 
* اگر خدا دعاهاي شما را مستجاب كند، ايمانتان را افزايش داده، اگر با تاخير مستجاب كند، صبرتان را زياد كرده و اگر مستجاب نكند، چيز بهتري برايتان در نظر دارد.

 
* فردي كه به هيچ كس اعتماد نميكند مستعد آن است كه خود نيز فردي غير قابل اعتماد نزد همگان شود.

 
* كلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند، مگر اينكه گوينده آن كلمات برايتان بسيار عزيز باشد.

 
* هرگاه آماده بوديد عاشق شويد، نه هرگاه كه تنها بوديد.

 
* دردناك ترين محبتها آنهايي است كه با ريا، تزوير و تظاهر آميخته است و لذت بخشترين محبتها آنهايي هستند كه در عين كوچك بودن با خلوص نيت و با بي آلايشي همراه است.

 
* فرار كردن از مشكلات فقط فاصله رسيدن به راه حل را افزايش مي دهد. آسانترين راه براي گريختن از مشكلات حل كردن آنها است.

 
* انسان نمي تواند اقيانوسهاي جديد را كشف كند مگر اينكه شجاعت از دست دادن ديد ساحل را داشته باشد.

 
* يك فرد موفق كسي است كه بتواند از آجرهايي كه ديگران به طرفش پرتاب كرده اند، ساختماني محكم بنا كند.

 
* اگر نتوانيد به يك خانم احترام بگذاريد، حق صحبت كردن با وي را از دست خواهيد داد.

 
* وقتي كسي را مي بخشيد، شخصي كه بيشترين منفعت را مي برد، خود شما هستيد.

 
* يك مرد مي تواند چندين بار شكست بخورد، اما تا زمانيكه شروع به عيب جويي و مقصر دانستن ديگران نكند، مغلوب شمرده نخواهد شد. پذيرش مسئوليت كارها در زندگي اولين قدم براي بهبود شرايط است. شما نه تنها ستاره فيلم زندگي خود هستيد، بلكه فيلم نامه را هم خودتان مي نويسيد.

 
* من خود را از روي تعداد موانعي كه در مسيرم قرار گفته است معني نمي كنم؛
من خود را از شجاعتي كه پيدا كرده ام تا هدفهاي تازه ام را با جديت دنبال كنم معني ميكنم...
من خود را از روي تعداد نااميدي هايي كه با آنها موجه شده ام معني نمي كنم؛
من خود را از روي بخشش و ايماني كه براي آغاز دوباره پيدا كرده ام معني مي كنم...
من خود را از روي اينكه يك رابطه چقدر بطول انجاميده است معني نمي كنم؛
من خود را از مقداري كه تا كنون عشق ورزيده ام و خواهم ورزيد معني ميكنم...
من خود را از روي دفعاتي كه زمين خورده ام معني نمي كنم؛
من خود را از روي دفعاتي كه روي پاي خود ايستاده ام و مبارزه كرده ام معني مي كنم...

 
من درد خود نيستم...
من گذشته ام نيستم...

 
من آني هستم كه از آتش برخواسته است...

 
* فاصله ها آزموني است كه بفهميم عشق تا چه اندازه ميتواند به دور دستها سفر كند.

 
* اين هيچ مفهومي ندارد كه نفر دوم زندگي كسي باشيد، در صورتي كه مي دانيد به اندازه كافي خوب هستيد كه نفر اول زندگي كس ديگري باشيد. ارزش خود را درك كنيد.

 
* سخن گفتن با خدا مانند صحبت كردن با يك دوست پشت تلفن است... ممكن است او را در طرف ديگر نبينيم، اما مي دانيم كه دارد گوش مي كند...

 
* كلمات بيش از آنچه كه شما تصور مي كنيد تاثير گذارند. هميشه پيش از صحبت كردن فكر كنيد.

 
* اگر در آرزوي يك زندگي بدون درد و رنج هستيد، هرگز زيبايي رنگين كمان بعد از باران را نخواهيد ديد. روزهاي خوب دوباره خواهند آمد...

 
* گفتن خداحافظ به كسي كه نمي خواهيد بگذاريد برود واقعاً دردناك است، اما حتي دردناك تر اين است كه از كسي كه هيچگاه قصد ماندن نداشته بخواهيد بماند.

 
* صداقت، مهمترين اصل يك رابطه موفق است: در موردش فكر كنيد...
* از ميان تمام مشكلاتي كه با آنها مواجه شدم، بار مسئوليتي كه بر دوشم بود، دردي كه در دل داشتم، تنها يك چيز براي گفتن دارم... من همه آنها را پشت سر گذاشتم♥
 * ماهي گفت:
"من نمي توانم اشكهايم را ببينم چون در آب هستم."

 
آب گفت:
"من ميتوانم اشكهايت را حس كنم چون تو در قلب من هستي."

 
نتيجه: ما مي توانيم دردها و رنجهايمان را مخفي كنيم اما هرگز قادر نيستيم به كساني كه برايمان بيشترين اهميت را قائلند دروغ بگوييم. آنها براي خبردار شدن از احوال ما نيازي به كلمات ندارند.
* وقتي به كسي بطور كامل و بدون هيچ شك و ترديدي اعتماد مي كنيد، در نهايت دو نتيجه كلي خواهيد داشت-

 
شخصي براي زندگي
يا
درسي براي زندگي

 
* مسير رسيدن به خوشبختي:
1- قلبتان را از كينه خالي نگه داريد.
2- ذهنتان را از نگراني خالي نگه داريد.
3- ساده زندگي كنيد.
4- كم توقع باشيد.
5- زياد به ديگران ببخشيد.

 
* به محض اينكه ياد بگيريد بجاي نگران بودن از گذشته و آينده، در لحظه حال زندگي كنيد و قدردان آن باشيد، زندگيتان دگرگون خواهد شد.

 
* انسان موفق كسي است كه در انتها پيروز شود نه در ابتدا.

 
 * ايمان داشتن در زندگي به اين معنا نيست كه كَشتي شما با آبهاي خروشان و دردسر ساز 
مواجه نخواهد شد، بلكه به اين معنا است كه كَشتي شما هيچگاه غرق نخواهد شد.

 
* آسان ترين روش برخورد با كساني كه دوستشان نداريم اين است كه اصلاً برخوردي با آنها نداشته باشيم.

 
* هرگز افسوس پير شدن را نخوريد چرا كه افرادي بسياري از اين امتياز محروم مانده اند!

 
* زيبايي به معناي صورت زيبا داشتن نيست، بلكه به معناي داشتن ذهن، قلب و روح زيبا است.

 
* اگر افسردگي داريد، در حال زندگي در گذشته هستيد. اگر اضظراب داريد، درحال زندگي در آينده هستيد. اگر آرامش داريد درحال زندگي در زمان حال هستيد.

 
* ارزشمند ترين ثروتي يك مرد مي تواند در اين دنيا مالك آن باشد، قلب يك زن است.

 
* كسي كه در برابر خداوند زانو مي زند، ميتواند در برابر هر كسي ايستادگي كند.

 
* فراواني باران را مي شنوم! موفقيت در راه است، پيروزي شما نزديك است و نعمتهاي خدا در كنارتان. حقيقت اين است، "هنوز حتي ابر كوچكي هم نمي بينم. اما در اعماق جانم مي دانم، حــــــادثه خــــوبي قـــــرار اســـت اتــــــفاق بيــــفتد!!!"
* تازماني كه مشغول بازخواني فصل پيشين زندگي خود هستيد، نخواهيد توانست فصل بعدي آنرا آغاز كنيد.

 
* آسانسور موفقيت خراب است، بايد از پله ها استفاده كنيد، يك قدم در هر زمان.

 
* كمال را نمي توان بدست آورد، اما اگر به دنبال آن باشيد مي توانيد به برتري برسيد.

 
* دوست داشتن به معني عذر خواهي نيست، بلكه به معناي اجتناب از كارهايي است كه شما را مجبور به عذر خواهي ميكند.

 
* براي دو چيز نبايد وقتتان را تلف كنيد: مسائلي كه برايتان اهميت ندارند و كساني كه فكر مي كنند شما اهميتي نداريد.

 
* لبخند بزنيد و بگذاريد همه بدانند كه امروز بسيار قوي تر از ديروزتان هستيد!

 
* وقتي واقعاً كسي را دوست داشته باشيد، سن، فاصله، قد و وزن فقط يك عدد خواهند بود.

 
* روابط مانند پرندگان هستند، اگر آنها را خيلي محكم نگهداريد، مي ميرند. اگر خيلي سست نگهداريد، مي پرند. اما اگر آنها را با مراقبت و دقت نگهداريد، براي هميشه كنارتان خواهند ماند.

 
*  جملاتي زيبا درباره تجارت:
درآمد: هيچگاه روي يك درآمد تكيه نكنيد، براي ايجاد منبع دوم درآمد سرمايه گذاري كنيد.
خرج: اگر چيزهايي را بخريد كه نياز نداريد، بزودي مجبور خواهيد شد چيزهايي را بفروشيد كه به آنها نياز داريد.
پس انداز: آنچه كه بعد از خرج كردن مي ماند را پس انداز نكنيد، آنچه را كه بعد از پس انداز كردن مي ماند خرج كنيد.
ريسك: هرگز عمق يك رودخانه را با هر دو پا آزمايش نكنيد.
سرمايه گذاري: همه تخم مرغ ها را در يك سبد قرار ندهيد.
انتطارات: صداقت هديه بسيار ارزشمندي است، آن را از انسانهاي كم ارزش انتظار نداشته باشيد.

 
* 7 جمله دوست داشتني:

 
1- با گذشته تان صلح برقرار كنيد تا زمانِ حالِ شما را تباه نكند.

 
2- آنچه كه ديگران درباره شما فكر مي كنند اهميتي ندارد.

 
3- زمان همه چيز را التيام مي بخشيد. كمي زمان دهيد، فقط مقداري.

 
4- هيچكس دليل خوشبختي شما نيست مگر خود شما.

 
5- زندگي خود را با ديگران مقايسه نكنيد، شما درك درستي از ماهيت سفر آنها نداريد.

 
6- زياد فكر نكنيد، ندانستن پاسخ همه پرسشها اشكالي ندارد.

 
7- لبخند بزنيد، شما صاحب همه مشكلات دنيا نيستيد.

 
* براي زنداني بودن لازم نيست شخصي پشت ميله ها باشد، انسانها ميتوانند زنداني و يا "برده" عقايد و انديشه هاي خود باشند.

 
* بهترين انتقام اين است كه به راه خود ادامه دهيد و اتفاقات بد را فراموش كنيد، به هيچكس اجازه ندهيد از تماشاي رنج شما لذت ببرد.

 
* در آغوش گرفتن ها براي اين ابداع شدند تا بدون اينكه مجبور به گفتن چيزي باشيد به انسانها بفهمانيد چقدر دوستشان داريد!

 
* دوست واقعي كسي است كه وقتي زمين خورده ايد تلاش كند بلندتان كند، و اگر نتوانست او نيز همانجا كنار شما بنشيند!

 
* شما در انتخاب آزاديد... اما از پي آمد انتخابتان آزاد نيستيد... عاقلانه انتخاب كنيد...

 
* برخي افراد نمي توانند تحمل كنند كه شما در حال پيشرفت در زندگيتان هستيد و به همين خاطر براي عقب نماندن از شما، گذشته تان را پيش مي كشند و موانعي در مسيرتان ايجاد مي كنند. به آنها توجه نكنيد و به راهتان رو به جلو ادامه دهيد...

 
* اينكه در گذشته چه كسي بوديد اهميتي ندارد، اينكه تبديل به چه كسي شده ايد مهم است.

 
* گاهي اوقات به ما فقط چند دقيقه فرصت داده ميشود تا با كسي كه دوستش داريم ديدار كنيم، و سپس هزاران ساعت تا با فكر كردن به او سپري كنيم.

 
* وقتي زندگي يك صد دليل براي گريستن به شما نشان مي دهد، به زندگي نشان دهيد كه يك هزار دليل براي لبخند زدن وجود دارد!

 
* تفاوت بين استعداد و هوش: راه رفتن روي طناب بر فراز آبشار نياگارا "استعداد" است. امتحان نكردن چنين چيزهايي "هوش" است!

 
* هرگز اجازه ندهيد كسي الويت شما باشد درحالي كه شما فقط يكي از انتخابهايش هستيد!

 
دسته ها :
پنج شنبه سیزدهم 7 1391 6:4 صبح
پادشاهي پس از اينكه بيمار شد گفت: 
«نصف قلمرو پادشاهي ام را به كسي مي دهم كه بتواند مرا معالجه كند». 

 

تمام آدم هاي دانا دور هم جمع شدند 
تا ببيند چطور مي شود شاه را معالجه كرد، 
اما هيچ يك ندانست. 

تنها يكي از مردان دانا گفت : 

كه فكر مي كند مي تواند شاه را معالجه كند.. 

اگر يك آدم خوشبخت را پيدا كنيد، 

پيراهنش را برداريد 

و تن شاه كنيد، 

شاه معالجه مي شود. 

شاه پيك هايش را براي پيدا كردن يك آدم خوشبخت فرستاد. 

آن ها در سرتاسر مملكت سفر كردند 

ولي نتوانستند آدم خوشبختي پيدا كنند. 

حتي يك نفر پيدا نشد كه كاملا راضي باشد. 

آن كه ثروت داشت، بيمار بود. 

آن كه سالم بود در فقر دست و پا مي زد، 

يا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگي بدي داشت. 

يا اگر فرزندي داشت، فرزندانش بد بودند. 

خلاصه هر آدمي چيزي داشت كه از آن گله و شكايت كند. 

آخرهاي يك شب، 

پسر شاه از كنار كلبه اي محقر و فقيرانه رد مي شد 

كه شنيد يك نفر دارد چيزهايي مي گويد. 

« شكر خدا كه كارم را تمام كرده ام. 

سير و پر غذا خورده ام 

و مي توانم دراز بكشم 

و بخوابم! 

چه چيز ديگري مي توانم بخواهم؟» 

پسر شاه خوشحال شد 

و دستور داد كه پيراهن مرد را بگيرند 

و پيش شاه بياورند 

و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. 

پيك ها براي بيرون آوردن پيراهن مرد توي كلبه رفتند، 

اما مرد خوشبخت آن قدر فقير بود كه پيراهن نداشت!!!. 

(۱۸۷۲

لئو تولستوي

 

دسته ها :
شنبه هشتم 7 1391 2:27 صبح

قورباغه و آرزو ها

خانمي در زمين گلف مشغول بازي بود. ضربه اي به توپ زد كه باعث پرتاب توپ به درون بيشه زار كنار زمين شد. خانم براي پيدا كردن توپ به بيشه زار رفت كه ناگهان با صحنه اي روبرو شد...... 



قورباغه اي در تله اي گرفتار بود. قورباغه حرف مي زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد كني، سه آرزويت را برآورده مي كنم. 

خانم ذوق زده شد و سريع قورباغه را آزاد كرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتي شرايط برآورده كردن آرزوها را بگويم. هر آرزويي كه برايت برآورده كردم، ۱۰ برابر آنرا براي همسرت برآورده مي كنم! 

خانم كمي تامل كرد و گفت؛ مشكلي ندارد. 

آرزوي اول خود را گفت؛ من مي خواهم زيباترين زن دنيا شوم. 

قورباغه به او گفت؛ اگر زيباترين شوي شوهرت ۱۰ برابر از تو زيباتر مي شود و ممكن است چشم زن هاي ديگر بدنبالش بيافتد و تو او را از دست دهي. 

خانم گفت؛ مشكلي ندارد. چون من زيباترينم، كس ديگري در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزويش برآورده شد. 

بعد گفت كه من مي خواهم ثروتمند ترين فرد دنيا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر مي شود و ممكن است به زندگي تان لطمه بزند. 

خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد. 

آرزوي سومش را كه گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرايي برآورده كرد. 

خانم گفت؛ مي خواهم به يك حمله قلبي خفيف دچار شوم! 

نكته اخلاقي: خانم ها خيلي باهوش هستند. پس باهاشون درگير نشين. 

قابل توجه خواننده هاي مونث؛ اينجا پايان اين داستان نبود. . 





















مرد دچار حمله قلبي ۱۰ برابر خفيف تر از همسرش شد

چهارشنبه پنجم 7 1391 6:30 صبح
گفت مردي به همسرش روزي
من بميرم چگونه خواهي زيست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر
تو بميري براي من كافيست!
 
سياستمدار كسي است كه: مي تواند به شما بگويد به جهنم برويد، منتها به نحوي كه شما براي اين سفر لحظه شماري كنيد!
روانشناس كسي است كه: از شما پول مي گيرد تا سوالاتي را بپرسد كه همسرتان مجاني از شما مي پرسد!
 
مهمان: آقا تشريف دارند؟
مستخدم: نخير، رفته‌اند مسافرت.
مهمان: براي تفريح؟
مستخدم: نخير، با خانم رفته‌اند!
 
 
 
يه آقا با زنش ميرند پيش دندانپزشك و شروع ميكنه به رجز خواني كه:
آقاي دكتر بيخود وقتت رو با داروي بيحسي و مسكن تلف نكن، يكضرب دندان را بكش و كار را تمام كن.
دكتر ميگه: ايول الله به شجاعت شما، كاش همه مريضا اينطوري بودن! خوب حالا كدام دندانه كه درد ميكنه؟
طرف به زنش ميگه: عزيزم دندان خرابت را به آقاي دكتر نشان بده!

 
بچه: بابا من كي آنقدر بزرگ ميشم كه هر كاري دلم خواست بكنم؟
بابا: پسرم، تا حالا كسي اينقدر بزرگ نشده!
 
 
يارو داشته دعا ميكرده ميگه: خدا را شكر از صبح تا حالا نه عصباني شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولي خدايا از يكي دو دقيقه آينده كه از تخت ميآيم بيرون تو كمكم كن!
 
مامان ساعت 7 صبح ميآد بالاي سرپسرش ميگه: رضاجون بلند شو بايد بري مدرسه ديرميشه.
رضا از زير پتو ميگه: نه من نمي خوام برم مدرسه اونجا هيچكس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتي فراش مدرسه هم سايه ام با تير ميزنه.
مامانه ميگه: آخه رضا جون نميشه كه نري مدرسه آخه ناسلامتي تو مدير مدرسه اي!

 
 
غضنفر عينك آفتابي ميزنه ميره بيرون خواهرشو ميبينه ميزنه زيره گوشش.. ميگه: اينوقت شب بيرون چيكار ميكني؟! خواهره ميگه عينكتو بردر!! عينكو بر ميداره دوباره ميزنه زيره گوشش ميگه از ديشب تا حالا اينجا چه غلطي ميكني؟؟
 
غضنفر لكنت زبون داشته بهش ميگن هميشه زبونت ميگيره؟ ميگه نه فقط وقتي حرف ميزنم
 
به غضنفر ميگن عروسي پسرت كيه ؟ ميگه: اين چهارشنبه نه.. دوشنبه ي بعد!
 
بعضي عشق ها مثله قصه نوحه
طرف از ترس طوفان مياد سراغت
:
بعضي عشق ها مثله قصه ي ابراهيمه
بايد همه چيزتو براش قرباني كني
بعضي عشق ها مثله قصه مسيحه
آخرش به صليب كشيده ميشي
اما بيشتر عشق ها مثله قضيه موسي است
يه كم  كه دور ميشي يه گوساله جاتو ميگيره
دسته ها : jok
چهارشنبه پنجم 7 1391 6:4 صبح
X